خرد آن پایه ندارد که براوپای گذاری بختیاری تووبرمرکب اقبال سواری
چون توان درتورسیدن؟ به دویدن؟ به پریدن نورپایی که چنین بادگران فاصله داری
لیله القدروصال توچه فرخنده شبی بود تاچه دیدی که چنین مستی وپرشوروشراری
شعله درخرمن تاریکی تاریخ فکندی چشم بیدارزمان بودی وخسبیده به غاری
ازاشارات توروشن شده چشمان بشارت طرفه فانوسی وآویخته برطرفه مناری
نه دل من طرب آلود نگاه ونفس توست ازنگاه ونفست حق به طرف آمده آری
به شفاخانه قانون توافتاد نجاتم کیمیایی است سعادت زفتوحات توجاری
ای غزلواره پایانی دیوان نبوت حجت بالغه شاعری حضرت باری
دولتی!اختراقبال بلندی که بخندی رحمتی!سینه آبستن ابری که بباری
شاه شمشاد قدان خسروشیرین دهنانی کوثرخلد نشان سدره ی معراج تباری
مژده یی اخترسعدی جرسی نعره رعدی آفتابی سحری خنده صبح شب تاری
یوسفستان جمالی هنرستان خیالی شکرستان وصالی زشکرشوربرآری
روح عشقی هنری خورخرابات طهوری نفحات شب قدری نفس سبزبهاری
همه اقطارگرفتی همه آفاق گشودی به جهادی ومدادی وکتابی وشعاری
توسن تجربه ای فاتح آفاق تجرد درشب واقعه راندی زمداری به مداری
زسوادی به خیالی زخیالی به هلالی پای پرآبله جبریل توچالاک سواری
بال دربال ملائک به تماشای رسولان طائرگلشن قدسی تووخود عین مطاری
به تجمل بگذ شتی به جلالت بنشستی برچنان خوان کریمی وچنان خیل کباری
میهمان حرم ستروعفاف ملکوتی درتماشاگه رازی وتماشاگریاری
باظلومان وجهولان ومنوعان وجزوعان مهربان باش چوبرحمل امانت بگماری
توبرارکان شریعت نزدی سقف معیشت سیرچشمی تورسالت به تجارت نشماری
به خدایی که تورا شاهد سوگند قلم کرد که حریفان قلم رابه فقیهان نسپاری