راهنمایی علامه طبا طبایی به یک جوان برای خودسازی
استمداد:
محضر مبارک حضرت آیتالله العظمی جناب آ قای طباطبایی
سلام علیکم و رحمةالله و برکاته
جوانی هستم 22ساله، که تنها ممکن است شما باشید که به این سوال من
پاسخ گویید. در محیط و شرایطی زندگی میکنم که هوای نفس و آمال بر من
تسلط فراوان دارند و مرا اسیر خود ساختهاند و سبب باز ماندن من از حرکت به
سوی الله شدهاند. درخواستی که از شما دارم این است که بفرمایید بدانم به
چه اعمالی دست بزنم تا بر نفس مسلط شوم و این طلسم شوم را که همگان
گرفتار آنند بشکنم و سعادت بر من حکومت کند؟ لطفاً نصیحت نمیخواهم،
بلکه دستورات عملی برای پیروزی لازم دارم.
دستگیری:
جوابی که حضرت آیت الله در پشت همان نامه مرقوم کردند:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
برای موفق شدن و رسیدن به منظوری که در پشت ورقه مرقوم داشتهاید
لازم است همتی بر آورده و توبه نموده، به مراقبه و محاسبه بپردازید.
به این نحو که:
هر روزه طرف صبح که از خواب بیدار میشوید، قصد جدی کنید که هر عملی
پیش آید، رضای خدا- عَزَّ اسْمُهُ- را مراعات خواهم کرد. آن وقت در هر کاری که
میخواهید انجام دهید، نفع آخرت را منظور خواهید داشت، به طوری که اگر نفع
اخروی نداشته باشد، انجام نخواهید داد، هر چه باشد. و همین حال را تا شب،
وقت خواب، ادامه خواهید داد.
وقت خواب، چهار- پنج دقیقهای در کارهایی که روز انجام دادهاید، فکر کرده و
یکی یکی از نظر خواهید گذرانید، هر کدام مطابق رضای خدا انجام یافته، شکر
کنیدو هر کدام، تخلف شده استغفار کنید و این رَویه را هر روز ادامه دهید.
این روش اگر چه در بادی حال[اولِ کار]، سخت و در ذائقه نفس تلخ میباشد،
ولی کلید نجات و رستگاری است.
و هر شب، پیش از خواب توانستید سُوَر مُسبِّحات [سورههایی که با تسبیح
خداوند آغاز میشوند] یعنی: "سورههای حدید و حشر و صف و جمعه و تغابن"
را بخوانید و اگر نتوانستید، تنها "سوره حشر" را بخوانید و پس از بیست روز از حال
اشتغال،حالات خود را برای بنده در نامه بنویسید. انشاءالله موفق خواهید بود.
محمد حسین طباطبایی
آزادی
رام کنندگان حیوانات سیرک برای مطیع کردن فیلها از ترفند ساده ای استفاده می کنند.زمانی که حیوان هنوز بچه است، یکی از پاهای او را به تنه درختی می بندند. حیوان جوان هر چه تلاش می کند نمی تواند خود را از بند خلاص کند اندک اندک این عقیده که تنه درخت خیلی قوی تر از اوست در فکرش شکل می گیرد.وقتی حیوان بالغ و نیرومند شد ،کافی است شخصی نخی را به دور پای فیل ببندد و سر دیگرش را به شاخه ای گره بزند. فیل برای رها کردن خود تلاشی نخواهد کرد .پای ما نیز ، همچون فیلها،اغلب با رشته های ضعیف و شکننده ای بسته شده است ، اما از آنجا که از بچگی قدرت تنه درخت را باور کرده ایم، به خود جرات تلاش کردن نمی دهیم، غافل از اینکه : برای به دست آوردن آزادی ، یک عمل جسورانه کافیست .
ایمان
شهسواری به دوستش گفت: بیا به کوهی که خدا آنجا زندگی می کند برویم.میخواهم ثابت کنم که اوفقط بلد است به ما دستور بدهد، وهیچ کاری برای خلاص کردن ما از زیر بار مشقات نمی کند.
دیگری گفت: موافقم .اما من برای ثابت کردن ایمانم می آیم .
وقتی به قله رسید ند ،شب شده بود. در تاریکی صدایی شنیدند:سنگهای اطرافتان را بار اسبانتان کنید وآنها را پایین ببرید
شهسوار اولی گفت:می بینی؟بعداز چنین صعودی ،از ما می خواهد که بار سنگین تری را حمل کنیم.محال است که اطاعت کنم !
دیگری به دستور عمل کرد. وقتی به دامنه کوه رسید،هنگام طلوع بود و انوار خورشید، سنگهایی را که شهسوار مومن با خود آورده بود،روشن کرد. آنها خالص ترین الماس ها بودند...
مرشد می گوید: تصمیمات خدا مرموزند،اما همواره به نفع ما هستند .
سرگرمی ریاضی
اگه میخواهید براتون این مطلب جالب باشه باید این اعداد را از بالا به پایین به ترتیب با هم جمع کنید و
بوسیله آن هوش خود را امتحان کنید
مهمترین نکته اینجاست که باید هر چه میتوانید سریعتر این اعداد را با هم جمع کنید و اصطلاحا توی جمع زدن زیادی لفتش ندید :
1000
20
1000
30
1000
40
1000
10
اگر به ترتیب و بی درنگ محاسبه کرده باشید
محققا خواهید دید که جمع این 8 رقم 5000 است
در حالیکه جمع درست اعداد فوق 4100 است
و شما در یک جمع ساده 900 عدد اشتباه کرده اید
اسرار خنده وخندیدن
هر انسان بالغ به طور متوسط در روز 17 بار می خندد و همین علاقه انسان به خندیدن است که باعث ...چطور می خندیم؟
انسان خندیدن را دوست دارد. هر انسان بالغ به طور متوسط در روز 17 بار می خندد و همین علاقه انسان به خندیدن است که باعث پدید آمدن جوک و طنز و حتی کمدی شده است.
خندیدن برای ما نشاط آور است و به همین خاطر به خندیدن علاقه داریم. اما جالب است بدانید انسان ها تنها موجوداتی هستند که می خندند.
خندیدن مکانیزم پیچیده ای دارد که در عین حال می تواند دوای درد بسیاری از دردها باشد و دانشمندان هنوز هم معتقدند که خنده می تواند در درمان بیماری ها مؤثر باشد.
خنده چیست؟
خنده از دو قسمت تشکیل شده است که یکی به حالت صورت و دیگری به صدایی که تولید می شود اطلاق می شود. وقتی ما می خندیم، مغز دستور این عمل ها را صادر می کند و اگر شدیدتر بخندیم، دستوراتی برای تکان خوردن دست ها و پاها نیز صادر می شود. هنگام خنده 15 ماهیچه صورت به حرکت در می آیند که مهم ترین آنها مکانیزم حرکت لب های بالای شماست. ماهیچه های حلق شما دچار انقباض می شوند و به همین علت شما دچار بریده نفس کشیدن می شوید.
گاهی اوقات در حالت های شدید خنده مجراهای اشکی شما هم وارد کار می شوند و در حالی که شما از شدت خنده دهان خود را برای گرفتن اکسیژن بیشتر باز و بسته می کنید صورت تان هم از اشک خیس می شود و حتی رنگ چهره تان به قرمز تغییر می کند و صداهای عجیبی نیز تولید می کنید.
محققان بسیاری تا کنون سعی کرده اند که از مکانیزم خنده بیشتر بدانند، اما مشکل این است که در هنگام تحقیقات، خنده افراد زود از بین می رود .
یکی از محققان تحقیق خود را روی صدای خنده متمرکز کرد و به این نتیجه رسید که همه خنده ها از یکی از صداهای ها-ها-ها یا هو-هو-هو پیروی می کنند و امکان ندارد فردی بتواند با ترکیب این دو صدا بخندد. محققان معتقدند که در بدن انسان یابنده هایی وجود دارد که خنده را تشخیص می دهد و باعث ادامه یافتن آن می شود. از نظر آنها خنده یک عکس العمل کاملاً اتوماتیک و نا خودآگاه است.
چرا می خندیم؟
بیشتر محققان معتقدند که خنده باعث ایجاد کشش و رابطه نزدیک میان انسان ها می شود. وقتی شما با کسی احساس راحتی می کنید با او می خندید و این احساس را نشان می دهید.
اینکه شما نمی خواهید در یک گروه احساس تنهایی کنید، باعث می شود هنگام خنده با آنان بخندید و آنها را همراهی کنید و به همین دلیل است که خنده را مسری می دانند.
اگر دقت کرده باشید معمولاً اگر بزرگ خانواده و یا حتی رئیس تان بخندد، شما نیز می خندید و این دقیقاً همان حالتی است که گفته می شود با خنده می توان رفتارهای دیگران و حتی خلقیات آنان را کنترل کرد. به طور مثال اگر هنگام خطر شما بخندید و فرد تهدیدکننده نیز بخندد تا حدود زیادی مشکل حل می شود.
یکی از محققان خنده انسان را با آواز پرنده ها مقایسه می کند و معتقد است که خنده یک عکس العمل طبیعی انسان برای ایجاد رابطه است. تحقیقات دیگر نشان می دهد که خنده در زمانی که در یک گروه هستند، 30 برابر زمانی است که شما تنها مثلاً جلوی تلویزیون نشسته اید.
خنده و مغز:
ما می دانیم که قسمت های مختلف مغز، در مکانیزم خنده مؤثرند. به طور مثال عکس العمل های عاطفی بزرگترین حرکت های مغز را تولید می کنند. محققان معتقدند که هنگام خنده قسمت های مختلف مغز وارد کار می شود، اما هنوز به طور دقیق رابطه میان خنده و مغز مشخص نشده است. برای انجام این تحقیقات چندین نفر به دستگاه های پیشرفته متصل شدند و نتیجه اینکه هنگام خنده امواجی که توسط مغز آنان تولید می شد کاملا یکسان بود. براساس این تحقیقات:
ابتدا قسمت چپ فعال شده و کلمات و جوک ها را تحلیل می کند .
سپس قسمت جلویی ان که مربوط به احساسات است، بسیار فعال می شود. o قسمت راست مغز اطلاعات مربوط به جوک را تحلیل می کند. o رفتارهای خارجی ظاهر می شوند. قسمت پشت سر که دستور حرکات دهان و یا دست ها را صادر می کند، فعال می شود.
قابل ذکر است که راهی که خنده در مغز طی می کند با راهی که هنگام احساسات شدید طی می کنیم، کاملا متفاوت است و به همین خاطر است که محققان معتقدند که هر گونه اختلالی در این بخش مغز می تواند انسان را از خندیدن باز دارد و یا به آن شکلی غیر عادی دهد.
سیستم فعال:
سیستم فعال مغز که گفته می شود، در مکانیزم خنده دخیل است در قسمت مرکزی قرار دارد. این قسمت بسیار مهم است زیرا حرکاتی را که برای انسان بسیار حیاتی است کنترل می کند. این قسمت از مغز در حیوانات بسیار قدیمی همچون تمساح ها نیز وجود داشته است که با استفاده از آن و بو کشیدن طعمه خود را انتخاب می کرده اند، اما در مورد انسان ها این بخش در احساسات و انگیزه انسان مورد استفاده قرار می گیرد.
هیپوتالاموس بخشی است که موجب تولید صداهای گوناگون هنگام خنده می شود.
چه چیزهایی برای مان خنده دار است؟
بر اساس تئوری ناسازگاری انسان زمانی می خندد که چیزهایی را بشنود که از نظر عقلی و اتفاقات روزمره غیر ممکن به نظر برسند . جوک ها زمانی خنده دارند که ما یک انتظار دیگر از پایان آنها داریم اما به شکلی دیگر ظاهر می شوند.
اکنون ما احساسات جدیدی داریم که تفکرات قبلی ما را نسبت به آن موضوع تغییر داده است. تئوری برتری بیان می کند که ما زمانی به یک جوک می خندیم که حماقت اشخاص و نادانی و اشتباهات آنان بیان شود . این احساس برتری به شخص باعث می شود ما احساس خرسندی کرده و بخندیم.
تئوری آسودگی معتقد است انسان می خندد چون احتیاج دارد که بدنش را از تنش های روزانه پاک نماید. زیرا خندیدن می تواند این عصبیت های روزانه را تا حد بسیاری کم نماید.
چه چیز هایی خنده دار نیستند؟
مهم ترین موضوع در این میان سن است. کودکان و نوزادان در حال کشف دنیای اطراف خود هستند پس موضوعات برای آنان کاملا متفاوت است. یک کودک ممکن است به جوک های ساده ای که مثلاً یک فیل در آن نقش اول را بازی می کند، بخندد . در مورد نوجوانان قضیه فرق می کند. آنها به موضوعات روزمره شان مانند غذا و تفریحات می خندند که به آنان احساس برتری می دهد.
وقتی بزرگتر می شویم، افکار و فیزیک ما تغییر می کند. هر چه بیشتر دنیا دیده شویم به مسائل متفاوت تری همچون تفاوت آدم ها می خندیم. خنده دقیقاً در سنین مختلف در مورد مسائلی صورت می گیرد که استرس ما را کمتر کند.
اینکه در کدام کشور و با چه فرهنگی بزرگ شده ایم، نیز فرق می کند. شما معمولاً اگر جوک های کشور های دیگر را بشنوید، کمتر برای تان خنده دار است و این به تفاوت فرهنگ ها بر می گردد.
وقتی کسی به شما می گوید که جوک تان اصلا خنده دار نبود هم دو دلیل می تواند داشته باشد یکی احساس منفی که در شخص ایجاد شده و دیگری اینکه آن شخص نکته جوک را نفهمیده و یا برایش جذاب نبوده است.
خنده و سلامت:
همه ما می دانیم که خنده برای بسیاری از دردها درمان است. مهم ترین کاری که خنده برای ما انجام می دهد آن است که به اعصاب ما تعادل داده و همین موضوع از امراض مختلف جلوگیری می نماید.خنده هورمونهای استرس را بسیار کم کرده و باعث می شود که ما کمتر عصبانی شویم و از بالا رفتن فشار خون جلوگیری می نماید. این عمل همچنین باعث بالا رفتن سلول های پروتئین که از بیمار شدن مان جلوگیری می کند، میشود.بیشتر شدن بزاق دهان از ورود بیماری های عفونی از طریق دهان جلوگیری کرده و کمک بزرگی به ما می کند.
جالب است بدانید که 100 بار خندیدن برابر 15 دقیقه دوچرخه سواری کردن است، پس خنده می تواند یک ورزش به حساب بیاید. اکسیژن خون بالا رفته و فشار خون پایین می اید.به گفته پزشکان اکثر مردم احساسات منفی خود از قبیل ترس یا نفرت را در خود نگه می دارند و خنده راهی است، برای بیرون ریختن این احساسات و به همین دلیل است که افراد ترس خورده را معمولاً به رفتن
برای بیشتر خندیدن:
چیزهایی را که برایتان جالب است و شما را می خنداند شناسایی کنید و انها را بیشتر وارد زندگی خود کنید. اطراف خود را از ادمهای شاد پر کنید ، خودتان سعی کنید که فرد با مزه تری باشید!! خنداندن اطرافیانتان می تواند برای شما هم مفید باشد پس از این فرصت استفاده کنید.
بزرگ مردی از ایران
درگذشت پروفسور محمود حسابی: درچنین روزی درسال 1371 ه.ش پروفسور محمود حسابی در بیمارستان دانشگاه ژنو به هنگام معالجه قلبی دارفانی را وداع گفت. وی در 17 سالگی نخستین لیسانسش را در رشته ادبیات عرب دریافت داشت و بعدا در رشته های مهندسی راه و ساختمان، پزشکی، ریاضیات و ستاره شناسی، فارغ التحصیل شد و همزمان توانست در رشته مهندسی معدن در دانشگاه سوربن فرانسه تحصیل کند. وی سرانجام رشته فیزیک را برای ادامه تحصیل انتخاب کرد و توانست در 25 سالگی درجه دکتری خود را در رشته فیزیک با دفاع از رساله خود دریافت دارد. او بعدها جز» برترین شاگردان انیشتن شد. دکتر حسابی تاسیس دانشگاه تهران را پیشنهاد داد و خود معمار دانشکده فنی آن شد و تا آخرین روزهای عمر ریاست گروه فیزیک این دانشکده را برعهده داشت. دکترحسابی در دوران نخست وزیری مصدق وزیر فرهنگ دولت او شد. پروفسورحسابی به چهار زبان انگلیسی، فرانسه، آلمانی و عربی سخن می گفت و به زبان های سانسکریت، لاتین، یونانی، پهلوی، اوستایی، ترکی و ایتالیایی تسلط داشت. دکترحسابی درسال 1990م، به عنوان مرد نخست علمی جهان معرفی شد و درسال 1366 درکنگره 60 سال فیزیک کشور لقب پدر فیزیک ایران را به خود گرفت.
ممنوعیت ممیزی درمطبوعات در بحبوحه انقلاب اسلامی: درچنین روزی درسال 1357 ه ش، رژیم پهلوی با هدف برآورده ساختن دروغین خواست های مردمی و به منظور جلب حمایت آنان دستور ممنوعیت ممیزی مطبوعات را صادر کرد. در روزهای انقلاب ماموران سازمان امنیت نظام شاهی و نظامیان حکومت نظامی با حضور در محل نشر مطبوعات به حذف و سانسور مقالات و اخبار می پرداختند.
درگذشت ایوان تورگینف: درچنین روزی درسال 1883م، ایوان تورگنیف نویسنده مشهور روس دار فانی را وداع گفت. وی درسال 1818م، به دنیا آمد. از جمله آثار وی می توان به «خاطرات یک ورزشکار»، «رادن» و «آشیانه نجیب زادگان» و «پدران و پسران»، «آب های بهاری»، «یادداشت های یک شکارچی»، «عشق نخستین»، «مرداب آرام»، «آسیه و اولین عشق»، «رودن»، «دود»، «یک داستان شگرف»، «هلن»، «زمین بکر» و «مومو» اشاره کرد.
تولد کارل دیوید اندرسون: درچنین روزی درسال 1905م، کارل دیوید اندرسون، فیزیکدان برجسته آمریکایی قدم به عرصه گیتی نهاد. او درسال 1936 نوبل فیزیک را از آن خود کرد.
اگر داوطلبی در کنکور پذیرفته نشد ، هیچ تقصیری متوجه او نیست چرا که سال فقط 365 روز دارد در حالیکه
در سال ، 52 جمعه داریم و میدانید جمعه ها فقط برای استراحت است . به این ترتیب 313 روز می ماند
حداقل 50 روز مربوط به تعطیلات تابستانی است و چون هوا گرم است مطالعه دقیق برای یک فرد نرمال مشکل است. بنابراین 263 روز دیگر ، باقی می ماند
در هر روز 8 ساعت خواب برای بدن لازم است که جمعا 122 روز میشود. بنابراین 141 روز باقی می ماند
اما سلامتی جسم و روح ، روزانه یک ساعت تفریح را می طلبد که جمعا 15 روز میشود. پس 126 روز باقی می ماند
طبیعتا دو ساعت در روز برای خوردن غذا اعم از صبحانه، نهار و شام لازم است که در کل 30 روز میشود. پس 96 روز دیگر باقیست
یک ساعت در روز برای گفتگو و تبادل افکار به صورت تلفنی با دیگران و البته پشتیبان ضروری است. چرا که انسان موجودی است اجتماعی ، و این خود 15 روز از کل سال است. بنابراین 81 روز از سال باقی می ماند
روزهای امتحان دست کم 45 روز از سال را به خود اختصاص میدهد و نظر به حجم بالای درس ها و خستگی ناشی از امتحان، 36 روز دیگر باقی می ماند
تعطیلات نوروز و اعیاد مختلف که دست کم 30 روز در سال است. مگر میتوان در این اعیاد وقت را به مطالعه گذراند؟ پس 6 روز باقیست
در سال حداقل 3 روز به بیماری طی میشود و 3 روز دیگر باقی می ماند
سینما رفتن و سایر امور شخصی هم لااقل دو روز از سال را در بر میگیرد پس فقط یک روز دیگر باقیست
یک روز باقیمانده همان روز تولد شماست، چگونه میتوان در آن روز بخصوص درس خواند
پس یک داوطلب نرمال (!) نمی تواند امیدی برای قبولی در دانشگاه داشته باشد
تازه اینا بدون حسابه ی زمان صرف شده برای اینترنت و چت است که خودش خیلی وقت میبره
نحوه ایجادارتباط درشرایط گوناگون میان زن ومرد 1
یکی از ماهرترین متخصصین در زمینه ی ارتباطات، دکتر جان گرِی نویسنده ی
نحوه ایجادارتباط درشرایط گوناگون میان زن ومرد 2
بعضی کارها هست که با انجام آنها شما بدترین احساس را در جنس مخالفتان ایجاد می کنید. تا زمانی که وقت نگذارید و کشف نکنید که چه چیز و چه کاری باعث خوشحالی جنس مخالفتان می شود، هنوز برای برقراری یک ارتباط آمادگی ندارید.
سوال: همه دوست دارند بدانند که چرا امروزه تعداد زیادی از ازدواج ها به طلاق ختم می شود. آیا این واقعاً به دلیل ارتباط غلط است؟
گرِی: البته این می تواند یکی از دلایل باشد، اما بگذارید مسئله را کمی عمیق تر بررسی کنیم. دلیل اینکه امروزه اینقدر طلاق زیاد شده است این است که مردان و زنان امروزه توقعات متفاوتی از یک ارتباط دارند که سابقاً اینطور نبود. ما هر روز بیشتر و بیشتر می خواهیم، اما چیزی دریافت نمی کنیم، همین باعث نارضایتی می شود. در زمان پدران ما، مادران ما آن چیزهایی که امروزه زن های ما از ما می خواهند را از پدرانمان نمی خواستند. مادران ما فقط یک حمایت کننده ی خوب می خواستند.
امروزه هر چه زنان احساس استقلال و آزادی بیشتری بکنند، بسیار کمتر نیاز به مردی پیدا می کنند که یک حامی خوب باشد. به همین ترتیب نیازهای دیگری روی کار می آیند: نیاز به عشق، صمیمیت و ارتباط. در طول تاریخ، مردان هیچوقت به درستی یاد نگرفته اند که چطور این چیزها را برآورده کنند. اگر چند نسل به عقب بروید، می بینید که هیچ صمیمیتی بین زن و مرد نبود. کار مرد این بود که از خانه بیرون برود و به خاطر خانواده اش بجنگد. او حاضر بود حتی از جانش نیز برای خانواده اش بگذرد، خانواده نیز به این نیاز داشت و آن را تقدیر می کرد. اما این چیزی نیست که زن های امروزی از همسرانشان توقع دارند. آنها می خواهند امیدها، آرزوها و دنیای درونیشان را با آنها تقسیم کنند. می خواهند که کارهایشان را با هم و درکنار هم انجام دهند. برای این توقعات، سطح بالاتری از صمیمیت مورد نیاز است که هنوز یاد نگرفته ایم که چطور آن را به دست آوریم.
ما صداقت و صمیمیت بیشتری در زندگی هایمان نیاز داریم. برای برآورده کردن آن مهارتهای جدید نیاز است، مهارتهایی که هیچوقت والدینمان یادمان ندادند. بعضی ها در فیلم ها می بینند که چقدر یک زن و شوهر صمیمی و بامحبت با هم زندگی خوشبختی را می گذرانند و وقتی به زندگی خودشان نگاه می کنند، چنین چیزی را نمی بینند. بعد فکر می کنند که چنین زندگی فقط در فیلم ها امکان دارد. اما اشتباه می کنند. این زندگی اصلاً هم غیرواقعی نیست. فقط راه رسیدن به این زندگی را بلد نیستیم.
در گذشته عشق نوعی وظیفه و الزام بود. اما این روزها عشق چیزی در قلب است، یک شور و شوق و میل به فرد مقابل است. احساسی جادویی است.
نحوه ایجادارتباط درشرایط گوناگون میان زن ومرد3
ضرورت دیگر رمانتیک و احساسی بودن است—حتی اگر دوست نداشته باشید. مردها فکر می کنند که این کارها فقط برای دوران نامزدی است، پس از ازدواج مردها اکثراً دست از این کارها می کشند. اما باید به یاد داشته باشند که همین چیزها است که عشق می آورد. اگر می خواهند که رابطه شان دوام داشته باشد و روز به روز بهتر شود، باید همان کارهایی را که در دوران نامزدی می کردید پس از ازدواج هم ادامه دهید.
البته همه ی تقصیرها گردن مردها نیست. خانم ها با شنیدن این چیزها حق را به خود می دهند اما باید بدانند که رفتار آنها هم دیگر مثل گذشته نیست. اگر همسرشان دیگر بعد از ازدواج برایشان گل نمی خرد به این دلیل است که آنها هم دیگر شوهرشان را حتی برای انجام کارهای خیلی کوچک تعریف و تحسین نمی کنند. و به جای تمجید کردن آنها شروع به گوشزد کردن خطاها و کمبودها و شکست هایشان می کنند. همین باعث می شود که عشق در رابطه از بین برود. توصیه من به خانم ها این است که کوچکترین موفقیت های همسرانشان را جشن بگیرند، پیوسته آنها را تشویق و ترغیب کنند و شکست هایشان را به رخ آنها نکشند.
سوال: یکی از ناراحت کننده ترین مسائل در ارتباطات، به خصوص آنها که به جدایی و طلاق ختم می شوند، این است که ارتباط زوج ها با هم روز به روز بدتر می شود. و وقتی پای بچه وسط می آید، بعضی مجبور به ادامه ی زندگی به خاطر بچه ها می شوند. چطور می توان از پس رفتِ ارتباط جلوگیری کرد؟
گرِی: تغییر دیدگاه بسیار در این رابطه کمک کننده است. فکر می کنید چرا پس از ازدواج مشکلات به وجود می آید؟ به این دلیل که همه ی ما بعد از ازدواج انجام کارهای قبل ازدواج را متوقف می کنیم. ما نیاز به مهارت های ارتباطی جدید هستیم. اولین قدم در یادگیری این مهارت ها این است: زن صحبت می کند، مرد گوش می دهد، زن از مرد به خاطر گوش دادنش تشکر می کند. زن احساس می کند که به نگرانی ها و دغدغه هایش توجه می شود. و مرد فقط قصد حل کردن مشکلاتش یا بحث کردن با او را ندارد. و وقتی از مرد برای گوش کردنش تشکر می کند، مرد یک مهارت مهم یاد میگیرد، اینکه به حرف ها و احساسات زن گوش دهد به جای اینکه سعی در حل مشکلات او داشته باشد.
قدم دوم از طریق گفتگو و بحث جدی است. زن صحبت می کند، مرد هم صحبت میکند و پس از بحث به نتیجه می رسند. اما قبل از داشتن این نوع گفتگو و بحث، لازم است نیاز زن (شنیده شدن حرف هایش) و نیاز مرد (تحسین شدن) برآورده شود.
سوال: فقط گوش دادن برای مرد می تواند بسیار دشوار باشد، به خصوص
درمورد مسائل مربوط به طلاق، چون خیلی چیزهایی که از زبان همسرش می شنود ممکن است ناراحت کننده باشد. چطور می تواند بدون ناراحت شدن به گوش دادن ادامه دهد؟
گرِی: کاری که زن می تواند در این موقعیت انجام دهد این است که بگوید: ""می دانم که شنیدن این حرف ممکن است برایت ناراحت کننده باشد و اینطور به نظر می رسد که می خواهم سرزنشت کنم، اما فقط می خواهم احساساتم را بیان کنم. چون بعد از آن احساس بهتری خواهم داشت."" این حرف ها همیشه کمک کننده خواهد بود. یا میتواند بگوید: ""لازم نیست کاری درمورد این مسئله انجام دهی، من فقط می خواهم حرف ها و احساساتم را با تو درمیان بگذارم.""
سوال: برای آن افرادی که می خواهند دوباره به دنبال رابطه ای جدید بگردند چه توصیه ای دارید؟
گرِی: این افراد نباید به دنبال افراد کاملی باشند. ""شما باید تجربه ی بودن با افراد مختلف را کسب کنید. انتظار نداشته باشید که اولین کسی که ملاقات کردید، همانی باشد که با او ازدواج کنید. اصلاً عجله نکنید.""
همچنین توصیه می کنم یکی از دوره های برقراری ارتباط را بگذرانند. اگر ازدواج سابقتان به تلخی تمام شده است، سخت است که بلافاصله سراغ ارتباط جدیدی بروید. باید دوره های آموزشی را بگذرانید. دور و بر خود را با افرادی پر کنید که روابط اجتماعی و ازدواج های موفقی داشته اند. این به شما کمک خواهد کرد که کمی مثبت بیندیشید.
سوال: به نظر می رسد که بعضی افراد هیچوقت نمی توانند با طلاقشان کنار بیایند. نامه هایی از افرادی برایمان می آید که 30 سال است طلاق گرفته اند، ما هنوز همان بدخویی، عصبانیت ها و تلخی های دوران طلاق را ا خود دور نکرده اند. این افراد چه کار باید بکنند؟
گرِِِی: تلخی ها و احساسات منفی پس از طلاق را می توان با درمان های احساسی-عاطفی از بین برد. به این افراد توصیه می کنم که یک فهرست احساسی تنظیم کنند. اول لیستی از کارهای همسرشان هنگام جدایی را در آن بنویسند. همه آن چیزهای که از آن عصبانی و ناراحت هستند. بعد نامه ای به خودتان بنویسید و از احساسات و حال و هوای کنونیتان در آن بنویسید. بعد زمانش رسیده است که به مسئولیت خودتان در قبال طلاق فکر کنید. من کتابی نوشته ام که در آن به افرادی که در رابطه های قبلی خود شکست خورده اند بسیار کمک می کند. به آنها کمک میکند تا همسرانشان و خودشان را به این خاطر ببحشند تا بتوانند به زندگیشان ادامه دهند.
باید رابطه هایتان را بدون قضاوت ناعادلانه دوباره بررسی کنید. این همان بخشیدن است. بخشیدن راه رفتن به سمت ارتباطات تازه است. بعضی افراد با مشاوره و صحبت کردن با دیگران بهبود می یابند. هرکاری که می کنید، اما نباید بگذارید این دردها درونتان باقی بماند، باید به صورتی آنها را بیرون بریزید.
سوال: متخصصین بسیاری گفته اند که افراد مطلقه برای بار دوم با فردی شبیه به همان فرد سابق، اما با جسمی متفاوت ازدواج کنند. آیا ممکن است با فردی مشابه همسر سابق ازدواج کنند اما اینبار رابطه شان جواب دهد، به این دلیل که طریقه ی رفتار و برخورد را یاد گرفته اند؟
گرِی: بارها و بار ها دیده ام که ازدواج دوم یا سوم بسیار موفق بوده است. ما با افرادی مشابه همسر اولمان دوباره و دوباره ازدواج می کنیم، اما با بالاتر رفتن سن و یاد گرفتن آموزش ها ویژه و کسب تجربه های بیشتر موفق خواهیم شد. کاری که این افراد یاد می گیرند این است که از بدترین موقعیت همیشه بهترین را بسازند.