بیائیم بهتر بدانیم وآموخته هایمان را بررسی کنیم(29)
آلت شمارش اوقات را اولین بار چه کسی ساخت؟
وقتی صحبت از آلت شمارش وقت می شود، ما معمولاً منظورمان دستگاهی است که زمان را اندازه می گیرد. اما انسان مدت ها پیش از آنکه این دستگاه را اختراع کند وسایلی داشت که با آن زمان را اندازه می گرفت.
نخستین واحد اندازه گیری برای انسان از زمان برآمدن و فروریختن خورشید بود. دراز و کوتاه شدن سایه چوب و سنگ و درخت هم طریق دیگری بود که به شناسایی وقت و زمان به انسان کمک می کرد. حرکت کواکب آسمان نیز به منزله دستگاه عظیمی برای شناسایی وقت در نظر انسان به کار می رفت، به این معنی که انسان ملاحظه می کرد که با گذشتن پاسی از شب ستارگان مختلف طلوع می کردند.
مصریان قدیم، شب را به دوازده بخش از زمان تقسیم کرده بودند که تقسیم بندی مذکور به مناسبت طلوع دوازده ستاره بود. مصریان روز را هم به دوازده بخش تقسیم کرده بودند که روزهای 24 ساعته امروزی ما بر مبنای همان تقسیم بندی شب و روز مصریان قرار گرفته است. مصریان «ساعت های سایه ای» هم ساخته بودند که عبارت از قطعات چوبی بود با عقربه و همین ساعت های سایه ای یا ساعت های آفتابی بود که روز را به دوازده وقت تقسیم می نمود و نخستین ابزار وقت شمار به حساب می آمدند.
آلت دیگری که انسان برای تعیین وقت ساخت، اسبابی بود که با آتش و آب کار می کرد.
بدین معنی که شمعی را گره دار درست می کردند و هر گره آن علامت زمان معینی بود و به تدریج که می سوخت گذشت زمان را معین می کرد .
طریق دیگر، آنکه طشتی را با سوراخ کوچکی در ته آن بر روی آب می گذاشت و به تدریج آب بالا آمده از طشت را پر می کرد و زیر آب می رفت و از روی این عمل گذشت زمان را تعیین می نمودند.
نزدیک به دو هزار سال پیش انسان، آلت دیگری برای تعیین وقت تعبیه کرد و آن ساعت شنی بود. این ساعات عبارت از دو طرف شیشه ای بود که با مجرای تنگی به هم متصل می شدند و شن از آن، به راحتی عبور می کرد. ظرف بالایی را با مقداری شن پر می کردند که یک ساعت طول می کشید تا از سوراخ تنگ به ظرف زیری بریزد و به این ترتیب ساعات روز را معین می کردند.
در حوالی سال 140 پیش از میلاد یونانیان و رومیان برای تکمیل ساعت آبی چرخ دندانه دار به کار بردند و آن بدین ترتیب بود که چوب پنبه را در ظرف می گذاشتند و به تدریج که آب در ظرف می ریخت چوب پنبه بالا می آمد. این چوب پنبه را با ریسمانی به چرخ دندانه دار وصل می کردند و چرخ، عقربه ای را که روی درجات ساعت شمار قرار داشت می گرداند و آن را از ساعتی به ساعت دیگر می چرخاند.
نخستین ساعت مکانیکی واقعی در هزار و چهار صد سال بعد ساخته شد. و آن چنین بود که ریسمانی را به دور قرقره ای می پیچیدند و در ته آن روزنه ای می آویختند. ریسمان به تدریج باز می شد و قرقره را به حرکت در می آورد و آن نیز به نوبه خود یک رشته چرخ دندانه دار یا دنده را حرکت می داد و با این حرکت عقربه ای که روی صفحه ساعت شمار قرار داشت به حرکت در می آمد.
بیائیم بهتر بدانیم وآموخته هایمان را بررسی کنیم(28)
عینک از چه تاریخی اختراع شد؟
هر گاه به اطرافیان خود نظر بیفکنید متوجه خواهید شد که تعداد شگفت انگیزی از مردم عینک استعمال می کنند. امروزه ما چنان به اشخاصی که احتیاج به زدن عینک دارند عادت کرده ایم که مشکل می توانیم تصور کنیم که زمانی اصلاً چنین چیزی وجود نداشته است. در دوران پیشین، کسانی که چشم ضعیف داشتند به یک ترتیبی با نهایت ناراحتی سر می کردند. هیچکس به درستی نمی داند عینک از چه تاریخی اختراع شده است.
در سال 1366 میلادی کشیشی انگلیسی به نام (روجربیکون) که به پژوهش های علمی اشتغال داشت. طریقی پیدا کرد که هنگام خواندن کتاب کلمات آن درشت تر و راحت تر خوانده شود. تدبیر او منحصر به این بود که قطعه شیشه گردی را روی حروف کتاب بگذارد. البته این عمل عیناض شباهت به گذاشتن عینک نداشت که کمکی به دید بدهد.
نخستین مدرکی که درباره زدن عینک نزد اشخاص داریم، تصویر نقاشی یک نفر کشیش است که در سال 1325 در ایتالیا نقاشی شده است. عینک او عبارت از دو عدسی قلب شده بود که دسته آنها به هم جوش شده و بالای چشم او قرار می گرفت.
هنگامی که صنعت چاپ آغاز به رواج کتاب کرد، استعمال عینک برای عده زیادی از مردم ضرورت پیدا کرد و در نتیجه زدن عینک اشاعه یافت.
در طول قرن شانزدهم میلادی عینک به تعداد زیاد در شمال ایتالیا و جنوب آلمان ساخته می شد. در سال 1784 بنجامین فرانکلین عینکی را اختراع کرد که دو نمره شیشه مختلف در یک قاب قرار داده می شد.
برای آنکه بدانیم عینک چگونه کمک به دید شخص می کند، لازم است ابتدا اطلاعات مختصری در خصوص چشم بدانیم. چشم به شکل توپی است که روی آن برآمدگی کوچکی وجود دارد و در وسط این برآمدگی مردمک چشم قرار گرفته است که سبب می شود نور به درون چشم برسد.
نور از مردمک به عدسی چشم انتقال می یابد و عدسی آن را متمرکز می سازد و در این حال تصویری در پشت چشم تشکیل می دهد. در اینجا پرده ای مرکب از سلول های بسیار حساس وجود دارند که به نام شبکیه چشم خوانده می شود.
در مورد پاره ای اشخاص تخم چشم از جلو به عقب، اندکی درازتر از معمول است و در بعضی اشخاص دیگر، ممکن است کوتاه تر باشد، به طوری که عدسی قادر نباشد تصویری را روی شبکیه چشم متمرکز سازد. عینک در حقیقت برای چشم به منزله عدسی دیگری است که همین عدسی اضافی است که عمل عدسی طبیعی را اصلاح می کند. یعنی تصویر را روی شبکیه به خوبی منعکس و متمرکز می سازد و انسان را قادر به بهتر دیدن می نماید.
بیائیم بهتر بدانیم وآموخته هایمان را بررسی کنیم(27)
هلیکوپتر را چه کسی اختراع کرد؟
رویای ماشین پرنده یعنی وسیله ای که بتوان با آن به هوا رفت، خیلی قدیمی بوده است. «لئوناردو داوینچی» در 1500 سال بعد از میلاد، طرح هائی ریخته و نقشه هائی را برای یک هلیکوپتر غول آسا، به وجود آورد. ولی هرگز سعی نکرد یکی از این هلیکوپترهائی را که طرحش را ریخته بود بسازد چون اصلاً موتوری که با آن بتوان هیلکوپتر را راند، در بین نبود.
در سال 1783 ماکت ( مدل کوچک) یک هلیکوپتر که «چاینیزتاپ» نامیده می شد، به نمایش گذاشته شد که البته هیچکس نمی داند از کجا آمده بود و طراح آن چه کسی بود. در 1796، «سرجورج کیلی» دست به ساختن انواع آزمایش این «چاپنیزتاپ» زده و همچنین طرح «هلیکوپتر بخاری» را هم ریخت.
در عرض صد سال بعد تعدادی از مردم کم و بیش طرح هائی برای هلیکوپتر عرضه کردند، که البته بعضی از آنها، در عین جالب بودن، زیاد عملی نبودند. بنابراین عملاً فقط چند تایی از آنها پرواز داده شدند. اما هنوز هم، موتوری که سبک و با قدرت باشد ساخته نشده بود. تا این که یک چنین موتورهائی در جنگ جهانی اول، ساخته شد یعنی توانستند هلیکوپترهائی بسازند که با یک سرنشین از زمین بلند شود.
«ایگور سیکور سکیظ» در سال 1909 و 1910 دو هلیکوپتر ساخت که یکی از آنها توانست وزن خودش را از زمین بلند کند.
در اواخر سال 1917، دو افسر نیروی هوایی مجارستانی هلیکوپتری ساختند که جای بالون های اکتشافی را بگیرد. اتفاقاً این هلیکوپتر پروازهای متعددی در ارتفاعات بالا انجام داد ولی هرگز اجازه پرواز آزاد نداشت.
مطالعه برای ساختن هلیکوپتر، در خیلی از جاهای دنیا، همچنان ادامه داشت ولی هیچکدام از آنهایی که ساخته می شدند. هنوز آن چیزی که مخترعین توقع داشتند، نبودند. در سال 1936، کشور آلمان اعلامیه ای منتشر کرد که یک کمپانی آلمانی به نام «فوک ولف» یک نوع هلیکوپتر ساخته که یک نمونه موفق است. در سال 1937، هلیکوپتر به طور آزمایشی پرواز داده شد که سرعت آن 70 میل در ساعت بوده و می توانست تا ارتفاع 11000 پائی را بالا برود.
در سال 1940، «سیکورسکی» اولین هلیکوپتر محلی خود را به نمایش گذاشت که در سال 1942 تحول ارتش آمریکا گردید.
بیائیم بهتر بدانیم وآموخته هایمان را بررسی کنیم(26)
بندبازی چه موقع به وجود آمد؟
یکی از خصوصیات جالب بشر این است که می خواهد همیشه سرگرم باشد. بنابر این خصیصه، از ابتدای آغاز تمدن بشر، همیشه بندباز و شعبده باز و حیوانات دست موز و دلقک و غیره برای ایجاد سرگرمی مردم وجود داشته اند. بنابراین به درستی نمی دانیم که «بندبازی » چه موقع پدید آمده است.
اما امروزه وقتی اسم «بندباز» به گوشمان می خورد، حتماً یاد سیرک و غیره می افتیم. بنابراین وقتی به تاریخچه اولین سیرک دنیا مراجعه کنیم، می توانیم بفهمیم که «بندبازی» به صورت امروزی آن از کجا ریشه گرفته است.
اولین و بزرگترین سیرک در عهد قدیم، «سیرک ماکزیموس» در رم بوده است. این سیرک، ابتدا در سه قرن قبل از میلاد، شروع به کار کرده و در اصل برای مسابقات ارابه رانی بنا نهاده شد. اما ظاهر این سیرک خیلی شبیه سیرک های امروزی، بوده است. این سیرک، یک نمایش بزرگ و جالب برای سرگرمی توده مردم بوده است.
در همان موقع در تأترهای دیگر هم تمام انواع سرگرمی هائی که ما امروزه در سیرک ها می بینیم وجود داشته اند. مثل بندبازی، شعبده بازی، مردانی که روی طناب در هوا راه می رفتند و یا حیوانات دست آموز و دلقلک مآب و غیره.
در حدود هزار سال بعد از امپراطوری روم، آن نوع منظم و مرتب سیرک ها از بین رفته و جای انها را دسته های نمایشی پراکنده گرفتند که عملیات بندبازی، شعبده بازی و روی طناب راه رفتن را داشته اند.
بندبازی به صورت سیرک دایر، دوبار در انگلستان در سال 1768، پدید آمد که با دلقک بازی، و روی طناب راه رفتن و مردانی اسب سوار که عملیات سرگرم کننده انجام می دادند، همراه بود.
بنابراین می بینید که بندبازی هزارن سال است که وسیله تفریح و سرگرمی مردم را فراهم می آورد و هنوز هم جزء نمایش های محبوب و جالب در هر سیرک به شمار می رود.
بیائیم بهتر بدانیم وآموخته هایمان را بررسی کنیم(25)
جارو را چه کسی اختراع کرد؟
جاور و ماهوت پاک کن، چیزی شبیه به هم هستند. البته با این تفاوت که جارو فقط برای تمیز کردن به کار می رود ولی انواع ماهوت پاک کن، ضمن انجام کارهای دیگری این کار را هم انجام می دهند. ماهوت پاک کن هزاران سال قبل از جارو اختراع شده است.
بشر غارنشین، از نوعی جارو که از بستن یک دسته موی حیوانات به انتهای یک چوب، ساخته می شده، استفاده می کرده است. جاروی آشپزخانه یا جاروی دسته بلند در اصل، عبارت از یک دسته ترکه یا حصیر یا لیف بوده که به یک دسته بلند بسته می شده است و امروزه در بیشتر قسمت های اروپا می بینید که کف خیابان ها و یا خانه ها به این شکل جاروها، جارو می شوند.
آن جاروی آشپزخانه که امروزه می شناسیم، از ساقه های ذرت ساخته می شود، و این نوع جارو یک اختراع آمریکائی است. افسانه ای درباره تاریخچه اختراع این جارو وجود دارد که البته معلوم نیست حقیقت داشته باشد یا نه. طبق این افسانه، دوستی از هند یک نوع ماهوت پاک کن لباس که در این کشور به کار می رفت، برای «بنجامین فرانکلین» فرستاد. این ماهوت پاک کن خیلی شبیه به یک جاروی گردگیری بوده است.
اتفاقاً هنوز دانه تخم به ساقه های این ماهوت پاک کن چسبیده بود و بنجامین فرانکلین آنها را کاشته و این تخم ها سبز شدند، بدین ترتیب بالاخره در عرض چند سال، چوب این نوع جارو در آمریکا هم زراعت شده و پرورش یافت. یک روز یک پیرمرد مجرد اهل «هیدلی» ماساچوست، یک نمونه جدید جارو درست کرد. بدین ترتیب که دوازده تا از ساقه های چوب جارو را بریده بعد آنها را به هم بست و با این جاروی جدید، خانه اش را جارو کرد.
در حقیقت، او کم کم شروع به ساختن جاروهای ذرت کرده و آنها را به همسایه ها می فروخت، وقتی در سال 1843 در گذشت، صنعت جاروسازی یکی از صنایع مهم شده بود و هزاران جریب از شهر «هیدلی» به کشت جارو اختصاص یافته بود! امروزه، بسیاری از کارهای جارو سازی با دست انجام می گیرد.
بیائیم بهتر بدانیم وآموخته هایمان را بررسی کنیم(24)
رسم «دست دادن» از کجا سرچشمه گرفته است؟
امروزه، این موضوع به نظر کاملاً عادی و طبیعی می آید که اگر می خواهیم با دوستی یا آشنایی، سلام و احوال پرسی یا ابراز محبت کنیم، با او دست داده یا برایش دست تکان می دهیم. اما مثل خیلی از کارهای دیگر که خود به خود و غیر ارادی انجام می دهیم، این حرکت نیز احتمالاً نشانه چیز خاصی است.
مثلاً در دوران اولیه، اصولاً دست، نشانه قدرت و نیرومندی بوده و برای جنگیدن با دشمنان یا کشتن حیوانات و یا ساختن نیزه و ابزار و آلات به کار می رفته است، بنابراین وقتی، دست، به طرف کسی دراز می شده است، این حالت نشانگر حسن نیت و دوستی بوده است، چون نشان می داد که شخصی که دستش را دراز کرده، مسلح نبوده و یا خیال جنگیدن ندارد.
می دانیم که دست به عنوان یک نشانه مهم در مذاهب ابتدائی هم به شمار می رفته، یعنی احتمالاض دست علامت بوده است. یونانی ها در موقع دعا کردن به درگاه خدا، دست های خود را بلند می کردند، یا این که زمانی جلو بردن دست ها در حالی که هر دو کف دست به هم چسبیده باشند، نشانه احترام گزاردن یک فرد پست تر به یک فرد مهم تر و مافوق بود.
در میان عرب ها زمانی رسم بود که دست شخص مهم و عالی مرتبه را ببوسند. بعداً عرب های به اصطلاح مؤدب تر و متواضع تر شروع کردند به این که نگذارند مثلاً اشخاص پست تر دست آنها را ببوسند و بعضی اوقات هم با دست دادن با طرف، جریان را خاتمه می دادند تا او احساس حقارت و پستی نکند.
یونانی های نخستین، وقتی می خواستند دوستی و حسن نیت خود را به غریبه ای نشان دهند، دست راست خود را بالا می بردند. بدین ترتیب می بینید که خود دست و تمام حرکت هائی که با آن انجام می شده، طی تمام قرون، همگی حاوی معنای خاصی بوده اند.
بنابرین وقتی ما بدون فکر و اندیشه و به راحتی دست می دهیم، در حقیقت سنتی را اجرا می کنیم که از دوره های نخستین و باستانی به ارث به ما رسیده است.
بیائیم بهتر بدانیم وآموخته هایمان را بررسی کنیم(23)
دستگاه پستی چگونه آغاز شد؟
حتماً فکر می کنید که این یک موضوع کاملاً طبیعی است که دولت عهده دار تحویل نامه ها و بسته های پستی مردم باشد. ولی بد نیست که بدانید که شکل انجام این خدمت به وسیله دولت ها بسیار بسیار کند، توسعه یافته است.
در دوران باستانی، در ایران و روم، دولت عهده دار ترتیب ارسال و تحویل پیک ها بود. اما این موضوع فقط در خدمت مقامات دولتی بود. در قرون وسطی، اتحادیه ها و اصناف و بعضی از دانشگاه ها هم، سرویس پستی خیلی محدود فقط برای اعضای خود برقرار کرده بودند.
ولی تازه در قرن شانزدهم بود که دولت خدمت پستی مرتب را آغاز کرد. البته در ان زمان سه دلیل اصلی برای این کار وجود داشت. دلیل اول این بود که دولت شخصاً بتواند مکاتبات مشکوک را تفتیش و بازرسی کند.
دلیل دوم، ایجاد درآمدی برای صندوق دولت و بالاخره دلیل سوم، تأمین خدمتی برای مدرم بود. ولی امروزه، فقط دلیل آخری، یعنی خدمت به مردم، تنها دلیل تقبّل خدمات پستی از طرف دولت است.
«هنری هشتم» یک سرویس پستی دولتی در انگلستان داشته است که بعداً با وضع مقرراتی جدید وسعت داده شد. در سال 1609 هیچکس اجازه نداشت که شخصاً کار پست نامه ها را انجام دهد، مگر پستچی هائی که از طرف دولت مجاز به کار بودند، یعنی پست در انحصار دولت بود اما در سال 1680، یک تاجر انگلیسی رأساً یک سرویس پستی به نام «پنی پست» را برای لندن و حومه آن ایجاد کرده و اتفاقاً این روش خیلی هم موفقیت آمیز بود، به طوری که دولت خود، رأساً این کار را تحویل گرفته و تا سال 1801هم ان را ادامه داد.
تا این که بالاخره در سال 1840، اصلاً تمام دستگاه پستی به کلی دستخوش تغییر و تحول شد، تمبر پستی عرضه گردیده و نرخ ها برای مسافت های مختلف در داخل کشور یکسان تعیین شد ( فقط مقدار تمبر، بسته به وزن نامه یا بسته پستی تغییر می کرد). بعد از ان تمام کشورهای دنیا روش پستی انگلیس را نمونه قرار داده و از آن پیروی کردند.
بیائیم بهتر بدانیم وآموخته هایمان را بررسی کنیم(22)
چاپار چه بود؟
درست در زمان های قبل از ایجاد تلگراف و راه آهن، دولت ایالات متحده، دست به ایجاد یک نوع روش سریع السیر پستی زد که به نام «پونی اکسپرس» یا «چاپار» نامیده شد.
این روش پستی در سال 1806، شروع به کار کرده و حیطه عمل آن از «سنت جوزف» و «میسوری» تا ساحل اقیانوس آرام بود.
در این سیستم، برای به مقصد رساندن محموله های پستی، از اسب های تندرو استفاده می شد. هر اسبی 10 تا 15 مایل را طی می کرد و بعد سوارکار یا چاپار می بایستی روی اسب تازه نفس بعدی سوار شده و به همین ترتیب بقیه راه را طی کند. خود هر چاپار هم باید سه دفعه اسب عوض می کرد یعنی 30 مایل سفر می کرد تا بسته ها را به دست چاپار تازه نفس می داد.
این چاپارها، غالباً از بین افراد تعلیم دیده و با شجاعت و ورزیده انتخاب می شدند چون هر چاپاری در طول مسافرت خود، هر آن ممکن بود که با طوفان و باد و باران یا از همه بدتر با حمله ناگهانی سرخپوستان مواجه شود. بنابراین باید سعی می کرد که با وجود این پیش آمدها، وظیفه اش را انجام داده و پست را به سلامت به مقصد برساند، ولی در این روش عملاً و برخلاف اسم آن، از اسب های تندرو به جای یابو استفاده می کردند. بنابراین اسم «پونی اکسپرس» شاید اسم دقیقی برای این نوع روش پستی نبوده است.
این نکته را باید یادآور شویم که طبق اسناد و مدارک و نوشته مورخان، روش پست چاپاری در حدود 5000 سال قبل از میلاد در زمان داریوش در کشور پهناور ایران ایجاد شده بوده است.
بیائیم بهتر بدانیم وآموخته هایمان را بررسی کنیم(21)
اولین موتور را چه کسی ساخت؟
موتور، عبارت است از ماشینی که تولید حرکت کند و طرز کار آن عبارت است از تغییر انرژی (معمولاً انرژی حرارتی) به حرکت یا جنبش تا آنجائی که کاری انجام شود.
قبل از «موتور » بشر ابزاری داشت که آنها را به نحوی کار می برد.
در ابتدا، بشر مجبور بوده از نیروی انسان یا حیوان برای به کار انداختن این ابزار استفاده کند. ولی بعد، یاد گرفت که چطور بعضی از نیروهای طبیعی را به خدمت خود بگیرد. بنابراین هنگامی که یک آسیاب بادی، آب را تلمبه زده و غلات را آسیاب می کرد، این خود یک نوع موتور به حساب می آمد. بشر همچنین یاد گرفت که از نیروی آبشارها به وسیله ی به گردش درآوردن چرخ های آبی استفاده کند.
اما موقعی که بشر به خدمت گرفتن انرژی حرراتی را در یک موتور فرا گرفت. تمام تمدن ما دستخوش تغییر بزرگی شد.
در حقیقت اولین باری که از حررات آتش به عنوان یک منبع نیرو استفاده شد، در حدود 2000 سال پیش بود. یک فیلسوف یونانی به نام «هرو» سازنده اولین موتور بخار در دنیا بود، اگرچه این موتور کوچک تر از آن بود که کاری انجام دهد.
در 1705 «تومام نیوکامن» انگلیسی یک موتور بخار عملی را ساخت. از این موتور برای تلمبه زدن و خارج کردن آب از معادن استفاده می شد. البته این نوع موتور سوخت زیادی مصرف می کرد.
در قرن 18 «جیمزوات» ماشین کامل تری ساخت. او سوپاپ هایی ساخت که به طور خودکار حرکت می کردند. بنابراین دیگر احتیاجی نبود که یک نفر بالای سر آنها ایستاده و آنها را حرکت دهد. زیرا خودشان به طور خودکار حرکت کرده و پیستون ها را بالا و پایین می بردند.
در سال 1803، «رابرت فالتون»، از ماشین بخار جیمز وات برای راندن یک کشی کوچک استفاده کرد. در 1802، «جورج استفنسون» انگلیسی هم یک ماشین بخار ساخت.
این نوع ماشین های بخار، وزن زیادی داشتند و خیلی سنگین بودند. زیرا، حررات دادن در یک کوره انجام می گرفت که بیرون دیگ بخار قرار داشت.
موتورها یا ماشین های نفتی که به وسیله «نیکلاس اتو» که یک آلمانی بود، در سال 1878، تکمیل شده و توسعه یافت. در حقیقت این اولین قدم در راه حل مشکل سنگینی وزن موتور بود.
زیرا این نوع موتور، احتیاجی به یک کوره جداگانه نداشته و بنابراین در مقایسه با یک موتور بخار با همان قدرت اسب، خیلی سبک تر بود.
بیائیم بهتر بدانیم وآموخته هایمان را بررسی کنیم(20)
از کرم ابریشم اولین بار چه موقعی استفاد شد؟
ابریشم، عبارت از نخ یا پارچه ای است که از تارهای ظریف و لطیف پیله کرم ابریشم ساخته می شود که یک نوع مخصوص کرم درختی است. بافته کرم ابریشم در حقیقت پیله ای است که حیوان در تمام دوره تکاملش یعنی تا به صورت پروانه ای در بیاید، می بافد.
راز ساختن نخ و پارچه های ابریشمی از پیله کرم ابریشم، چیزی بود که چینی ها در حدود 4000 سال قبل از میلاد آن را کشف کردند، و افسانه ای در این مورد وجود دارد که می گویند: روزی ملکه چینی جوانی که «سی لینگ شی» نام داشته وقتی تصادفاً، یک پیله کرم ابریشم را توی لگن دست شویی خود می اندازد متوجه می شود که چه نخ های درخشان و لطیفی را می توان از پیله کرم ابریشم درست کرد.
بنابراین روایت شده که این ملکه دستور می دهد که با پرورش کرم ابریشم این آزمایش را به عمل آورند و از نخ های ابریشمی پارچه درست کنند.
مدت هزاران سال چینی ها، این راز پرورش کرم ابریشم و ساختن پارچه ابریشمی را پیش خود محفوظ نگاه داشته و پارچه های ابریشمی شان شهرت عالمگیری پیدا کرد.
بنابراین بازرگانان بسیاری از اطراف و اکناف عالم به مرز چین سفر می کردند تا پارچه های گرانقیمت ابریشمی و سایر کالاها را به دست آوردند.
بعضی اوقات هم، در نواحیی مثل ایران باستان و یا جزایر یونان، این پارچه های ابریشمی را باز کرده و دوباره با طرح های دیگری می بافتند. ولی هنوز هیچ ملتی به راز درست کردن پارچه ابریشمی دست نیافته بود.
تا این که، راز پرورش کرم ابریشم، در حدود قرن سوم بعد از میلاد، به ژاپن برده شد. روایت شده که در حدود سال 550 «ژوستینین» امپراطوری رم شرقی دو راهب ایرانی را به چین فرستاد تا چند تخم کرم ابریشم را در یک نی خیزران مخفی کرده و برای او بیاورند. و این امر سرآغاز پیدایش صنایع بزرگ ابریشم بافی در نواحی اطراف قسطنطنیه گردید.
از آنجا هم پرورش کرم ابریشم تدریجاً به اروپای شرقی راه یافته و ایتالیا یکی از معروف ترین تولید کنندگان ابریشم و حریر مخمل های زیبای دنیا شد که از ابریشم پرورش یافته ایتالیائی به دست می آمدند.