بیائیم بهتر بدانیم وآموخته هایمان را بررسی کنیم(18)
محاکمه کردن در مقابل هیات منصفه از کجا آمد؟
به نظر ما، حق محاکمه توسط هیأت منصفه، یکی از مقدس ترین و طبیعی ترین حقوق هر انسانی می باشد. اما باید بدانید که خیلی طول کشید که تا بشر به جایی رسید که این حق شناخته و تشخیص داده شد.
موقعی که نورمن ها در سال 1066 انگلیس را فتح کردند، یک نوع هیأت منصفه را ایجاد کردند. اما این مردان یعنی اعضاء هیأت منصفه فقط برای گوش دادن و به عنوان یک شاهد نبودند، بلکه این طور مقرر شده بود که اعضای هیات منصفه با استناد به تجربه و آگاهی خود و توجه به حقایق، تصمیم مقتضی بگیرند.
البته این عمل تا زمان حکومت «هنری دوم» یعنی قرن دوازدهم که این تاریخ نقطه عطفی از نظر یک تغییر و تحول بزرگ تلقی می شود، عملاً اجرا نشد.
در این زمان تصمیم گرفته شد که هیأت منصفه باید منحصراً در مواردی که مسأله ای به دلیل و مدرک، ارائه می شود، تصمیم بگیرد.
البته این سیستم، در اصل پایه گذار تمام سیستم های محاکمه در مقابل هیأت منصفه ای است که امروزه هم می شناسیم. وظیفه و طرز کار هیأت منصفه به این ترتیب است که اعضای یک هیأت منصفه که دوازده نفر هستند. ابتدا به مدارک ارائه شده از طرف شهود و به دفاع وکلا و به دستورهای قضات و مدارک ارائه شده گوش می دهند. بعد برای شور به اطاقی رفته و روی نظر هیأت بحث می کنند و بعد تصمیم نهائی خود را می گیرند.
البته علت این که چرا اعضای هیأت منصفه 12 نفر هستند، ظاهراً دلیل خاصی نداشته و همانطور بوده که «هنری دوم» تصمیم گرفته و این ترکیب را مقرر داشته، تا امروز هم این ترکیب همانطور حفظ شده است.
قبل از روی کار آمدن این هیأت منصفه، محاکمات به طرق مختلفی انجام می گرفته است. در یک روش که به نام تبرئه با سوگند دیگران، معروف بوده متهم این حق را داشته عده ای از همسایگان خود را که حاضر بودند قسم به بی گناهی او بخورند، به دادگاه بیاورد و به این وسیله تبرئه شود.
روش دوم که یک نوع «محاکمه با شکنجه جسمی» بوده است، در این روش متهم را به انواع مختلف شکنجه می داده اند. مثلاً دست های او را توی روغن داغ فرو کرده و یا با آهن گداخته شکنجه اش می کرده اند و فرض بر این بوده که اگر شخص متهم این شکنجه ها را تحمل کرده و زنده بماند، بی گناه تشخیص داده می شد!
یک روش دیگر محاکه از طریق گلاویز شدن و مبارزه بود. یعنی در این روش، شخص متهم مجبور بود که با حریف خود گلاویز شده و دست و پنجه نرم کند و اگر موفق می شد او را شکست می دهد، بی گناه تشخیص داده می شد.
چرا سنگ گور به کار می رود؟
هزاران هزار سال پیش، بشر اولیه از یک سنگ بزرگ برای علامت گذاشتن روی قبر مردگان خود استفاده می کردند. یعنی این سنتی است که بشر اولیه پایه گذار آن بوده است.
حالا اگر کمی در رفتار و اعمال بشر اولیه دقت کرده و اندکی به طرز فکر او آشنا باشیم، ظاهراً دلیل این کار او عبارت از جلوگیری از برخاستن ارواح شیطانی بوده است که می گفتند بعد از مرگ به جسم مرده حلول می کند.
استفاده از سنگ قبر به این علت هم بوده که مردم را از جاهایی که ارواح شیطانی رفت و آمد داشته اند، برحذر کنند. البته با گذشت قرنها معنی و منظور از سنگ قبر دستخوش تغییراتی شد. در یونان رسم بوده که سنگ قبرهایشان را با تراش و حکاکی زینت می داده اند. عبرها روی قبرهایشان ستونهای سنگی قرار می داده اند. مصری ها، برای نشان گذاری قبورشان روی آنها، مقبره های بزرگ یا اهرام بزرگی می ساخته اند.
موقعی که مسیحیت پدید آمد، این کار یعنی علامت گذاشتن روی قبر مردگان سنتی متداول شد. در دین مسیح، برای علامت گذاشتن روی قبور، یک علامت صلیب و حلقه به کار می رفت، که حلقه نزد بشر اولیه نشانه آفتاب بوده است. ولی بعداً این علامت یعنی علامت روی قبر، به یک صلیب تنها مبدل شده که هنوز هم به کار می رود.
چرا مردم به جادوگران عقیده داشته اند؟
بشر ناخودآگاه از خیلی چیزها وحشت و هراس دارد. مثلاً موقعی که انسان از درک بعضی موضوع ها عاجز بوده و نمی توانست بفهمد که چرا مثلاً بعضی چیزها اتفاق می افتند، مخصوصاً اگر این اتفاقات باعث ترس او شده و یا صدمه ای به او برسانند. سعی می کند این چیزها را به نحوی یعنی از راه های اسرارآمیز برای خود تعبیر و تفسیر کند. بنابراین ایمان و اعتقاد به افسونگری و جادوگری هم طریفه تعبیر یک چنین چیزهائی مانند خشکسالی، رعد و برق امراض روحی و جسمی بوده است.
جادوگری همیشه به صورت یک آدمی که از قدرت و نفوذ خارق العاده ای برخوردار باشد، تصور می شده است. قدرتی که برای آزار و اذیت رساندن جادوگران و کارهای شیطانی شان کمک می کند. معمولاً این جادوگران زن بودند و مردم عقیده داشتند که آنها شبها سوار بر چوب جارو شده و در هوا به پرواز در می آیند. اگر جادوگر مرد بود به نام ساحر یا جاوگر نامیده می شد.
افسونگری و جادوگری، در تخیلات و ذهن مردم عامی صد سال پیش، رسوخی محکم داشته است. بنابر، این اعتقادی که داشتند، دائماً در جهل و نادانی و موهوم پرستی و هراس، زندگی می کردند. اما موضوع عجیب تر اینجاست که خیلی از مردم تحصیل کرده هم بوده اند که به این خرافات عقیده داشته اند دلیلش واضح است چون این راه خیلی آسانی برای توجیه و تفسیر حوادث پیش بینی نشده طبیعی و غیره بوده است.
در اوایل مسیحیت عقیده داشتند که این جادوگران روح خود را یا به شیطان که یک خدای مشرک و کافر است، یا به اربابان شرور و بد ذات دیگری فروخته اند و در عوض این قدرت ماوراء الطبیعه را به دست آورده اند.
در 1484، «پاپ هشتم» رسماً اعلامی های منتشر کرده و به افسونگری و جادوگری اعتراض نمود. خصوصاً به خاطر این که در آن زمان بیشتر بلاهای وحشتناکی را که اروپا را فراگرفته بود را از جادوگری می دانستند.
در قرن هفدهم، هم کاتولیک های روم و هم پروتستان ها، برای درو کردن و از میان بردن جادوگران حرفه ای مأمور شدند تا به حومه شهرها رفته و هر جا که نشانه ای از جادوگر بیابند درصدد پیدا کردن و دستگیری شخص جادوگر برآیند.
بین سال های 63-1647، صدها نفر به اتهام جادوگری دستگیر شدند.
البته امروزه، اطباء عقیده دارند که بسیاری از خواب ها و کابوس هائی که تقصیر آنها را به گردن جادوگری می انداخته اند در حقیقت، معلول حالت های هیستریک یا بیماری های روانی بوده است نه جادوگری و امثال آن.
چرا بعضی از مردم دنیا، سر انسان را شکار می کنند؟
تاریخچه شکار سر انسان، به عهد حجر و یا حتی قبل از تاریخ بر می گردد. این نوع شکار به یک شکل یا شکل های دیگری، تقریباً در تمام دنیا انجام می شده است. و در حقیقت این قسم شکار حتی تا اوایل قرن بیستم هم در جاهائی مثل شبه جزیره بالکان و اروپا باقی بود. در حالی که انجام این شکار غیر انسانی دارای دلایل مختلف در مکان ها و زمان های مختلف بوده است ولی در اصل دارای ریشه کلی است.
به این ترتیب که عقیده داشته اند، روح از یک ماده درست شده و تمام زندگی انسان به این ماده بستگی دارد. همچنین عقیده داشتند که در ابناء بشر این ماده ی روح در سر او قرار گرفته است.
بنابراین، موقعی که مثلاً افراد یک قبیله موفق می شدند تعدادی سر انسان شکار کنند، عقیده داشتند که به این ترتیب ارواح توی این سرها را اسیر خود کرده اند و همچنین با این کار، دارند به «موجودی ماده روح» که به قبیله تلعق دارد، اضافه می کنند که این امر باعث افزایش باروری و برکت و افزایش، حیوانات و غلات قبیله خواهد شد!
بدون شک، بسیاری از ما، فکر می کنیم که شکار سر انسان، بیشتر در قاره آفریقا متداول بوده است. ولی این اندیشه صحت نداشته، زیرا این سنت غیر انسانی وحشیانه از جاهای دیگر دنیا به این قاره هم (مخصوصاً نیجریه) راه یافته است. در موزه انگلیس، کتیبه ای هست که نزاعی را در قرن هفتم قبل از میلاد نشان می دهد. در این نزاع آشوری ها در حال قطع کردن و حمل سر دشمنانشان هستند.
در بسیاری از قسمت های هند هم شکار سر انسان، خیلی متداول بوده است. در آمریکای شمالی، سرخپوستان عادت نداشته اند که سرهای بریده را با خودشان ببرند و فقط پوست این سرها را کنده و با خود می برده اند چون عقیده داشتند که روح در موی سر قرار دارد! در آمریکای جنوبی نه فقط شکار سر انسان، متداول بود، بلکه قبایل وحشی آن، همچنین کوچک کردن سر انسان را هم متداول کرده و این سرهای کوچک شده را به عنوان غنیمت جنگی و نشانه ظفر و پیروزی نگه می داشته اند.
نفت چگونه به وجود آمد؟
نام دیگر نفت، کلمه پترولیوم یا نفت خام است که همین کلمه سر رشته ای در مورد چگونگی تشکیل این ماده، یعنی نفت به دست ما می دهد.
این کلمه یعنی پترولیوم، معنی «سنگ نفت» را می دهد. دانشمندان عقیده دارند که نفت از گیاهان و حیواناتی به وجود آمده که در زمان های قدیم در دریاهای گرم که قسمت بیشتر کره زمین را فراگرفته بود، می زیسته اند.
همانطور که به مرور، این گیاهان و حیوانات می مرده اند، در کف این دریاها روی هم انباشته شده و بعد هم میلیون ها تن ماسه و لجن روی آنها را می پوشانده است. خود این ماسه و لجن ها هم به علت این که تحت فشار قرار می گرفته اند. به صورت صخره هائی در می آمده اند.
گیاهان و حیوانات زیر این سنگ ها، کم کم مبدل به مایع سیاهرنگی شده و چون راه خروجی نمی یافتند، در خلل و فرج این سنگ ها و صخره ها حبس می شدند. بعداً وقتی که قسمت هائی از قشر و پوسته زمین به طرف بالا حرکت کرده یعنی ناحیه کف دریاهای قدیم، تبدیل به خشکی های کره زمین شده و وقتی مقداری از آن مایعات سیاهرنگ یعنی نفت، به طور طبیعی به سطح زمین تراوش کرده، در این موقع بوده که توجه بشر به این مایع جلب شده است.
نفت خام، هزاران سال است که توسط بشر استفاده می شود. مصری ها و چینی های قدیم، به عنوان دارو از این مایع استفاده می کرده اند، در هندوستان هم خیلی قبل از تاریخ مسیحی نفت را می سوزانده اند.
ولی تا اواسط قرن نوزدهم تنها راه به دست آوردن نفت عبارت از جمع آوری تراوش های طبیعی این مایع به سطح زمین بوده است. بعضی اوقات هم نفت را از سطح آبها یا سنگ های رسی جمع می کردند.
نفت خام، به همان صورت که از چاه استخراج می شود. موارد استفاده خیلی کمی دارد. بنابراین باید حتماً ان را تصفیه کنند. چون عمل تقطیر مواد مختلفی را که به طور طبیعی در نفت خام وجود دارند از یک دیگر جدا می کند.
یعنی با تقطیر می توان بنزین، نفت سفید، روغن های نرم کننده، نفت سیاه یا نفت سوختنی و قیر به دست آورد.