سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سلام محب برمحبان حسین ع
صفحه ی اصلی |شناسنامه| ایمیل | پارسی بلاگ | وضعیت من در یاهـو |  Atom  |  RSS 
سنگ را بدانجا که از آن آمده باز باید گرداند ، که شر را جز با شر نتوان راند . [نهج البلاغه]
» آمارهای وبلاگ
کل بازدید :181176
بازدید امروز :18
بازدید دیروز :9
» درباره خودم
» لوگوی وبلاگ
سلام محب برمحبان حسین  ع
» لوگوی دوستان



















» آوای آشنا
» حافظ شیرازی

 

حافظ شیرازی

 

زندگینامه

شمس‌الدین محمد ملقب به خواجه حافظ شیرازی و مشهور به لسان‌الغیب از مشهورترین شعرای تاریخ ایران و از تابناک ترین ستارگان آسمان علم و ادب ایران زمین است که تا نام ایران زنده و پابرجاست نام وی نیز جاودانه خواهد بود. با وجود شهرت والای این شاعر گرانمایه در خصوص دوران زندگی حافظ به‌ویژه زمان تولد او اطلاعات دقیقی در دست نیست، ولی به حکم شواهد و قرائن ظاهراً شیخ در حدود سال 726-727 ه.ق در شهر شیراز که به آن صمیمانه عشق می ورزیده به دنیا آمده است. اطلاعات چندانی از خانواده و اجداد خواجه حافظ در دست نیست. ظاهراً پدرش بهاءالدین نام داشته و در دوره سلطنت اتابکان سلغری فارس از اصفهان به شیراز مهاجرت کرده است. مادر شمس الدین زنی کازرونی بوده است و خانه ایشان در دروازه کازرون شیراز واقع بود. شمس الدین در دوران کودکی یتیم می شود و برای امرار معاش یک چندی در نانوایی به خمیرگیری می پردازد. با تمام مشکلات به‌دلیل علاقه وافری که به علم آموزی داشت به مکتب روی آورد و پس از سپری نمودن علوم و معلومات معمول زمان خویش به محضر علما و فضلای زادگاهش شتافت. بیست سال بیشتر نداشت که به یکی از مشاهیر علم و ادب دیار خود بدل گشت. وی از جمله شاعرانی است که در ایام حیات خود شهرت یافت. حافظ علاوه بر اندوخته های علمی و ادبی خود قرآن را به 14 روایت از حفظ داشت و با صدای خوش می خواند. از این رو تخلص حافظ را برای خویش برگزید. نخستین جامع دیوان حافظ محمد گلندام است و بنابر تصریح این دوست و هم‌درس خواجه، حافظ به جمع آوری غزل‌های خویش رغبتی نشان نمی داد. از این رو بعد از وفات او محمد گلندام غزل‌های وی را براساس حروف الفبا دسته‌بندی و جمع آوری کرد. حافظ به سال 729 ه. ق در شیراز وفات یافت. آرامگاه حافظ در باغ زیبایی در شیراز واقع شده است که به حافظیه معروف است و قبله اهل دل گشته.

دوره‌‌‌ای که حافظ در آن می زیست و تأثیر آن بر شعرش

حافظ هنرمندی هدفمند بود، پس از تاریخ زمانه اش جدا نیست. دوره زندگی این شاعر در عصر فترت دوره ایلخانی و تیمور است، یعنی کشمکش و آشوب بزرگ مغول و تیمور. شیراز در این دوران کانون هنر ایران بود و به سبب هوشیاری یکی از اتابکان فارس، با دادن خراج هنگفت از گزند حمله مغول در امان ماند و پناهگاه هنرمندان و اندیشمندان شد. با وجود این عصر حافظ، دوران سقوط ارزش‌هاست. عصر جنگ‌های داخلی و تزویرهای خانگی. او هرگز شعر خود را دستمایه ارتزاق قرار نداد، حتی زمانی‌که مورد توجه حاکمان و فرمانروایان فارس شد و به دربار ابواسحاق اینجو و شاه شجاع مظفری راه یافت.اما دوران حکومت سختگیرانه امیرمبارز الدین محمد که با تعصب و خشونت همراه بود کام زندگی او را تلخ می ساخت. شاعر آزرده حال بیشترین غزل‌های آبدار خود را در مبارزه با ریاکاری‌، عوامفریبی با لحنی نیشدار و گزنده، تلویحاً خطاب به همین امیر ریاکار مظفری سروده و با کنایه و تمسخر او را محتسب خوانده است. لحن حافظ گزند و تلخ و توأم با نیشخند و کنایه آمیز است و هم در آن مایه ای از خیرخواهی و اصلاح طلبی دیده می شود. گویی حافظ پس از سیف فرغانی و ابن یمین با رندی و هوشیاری و فرزانگی خویش شیوه مبارزه تازه ای با نابسامانی‌ها و بداخلاقی‌های جامعه برگزیده است که به مانند یک سبک شاعری او تازگی دارد. غزل‌های پیش از حافظ یا عاشقانه است (سعدی) یا عارفانه (مولانا). حافظ راه میانه ای از تلفیق و ترکیب عشق و عرفان را برگزید و به شیوه ای نو دست یافت که هرگز به این زیبایی و کمال نبوده است. کار زیبای دیگر حافظ تلفیق دو فرهنگ ایران و اسلام است و حافظ بی شک مانند فردوسی در عرصه سخن و فرهنگ ایران پهلوانی بی همتاست که وقتی قرار بوده است بسراید مضمونی بهتر و لازم تر از حماسه انسان عصر خود نیافته و همان را با صداقتی بی مانند در عرصه شعر خویش  به نمایش گذاشته است.

رند در کلام حافظ کیست؟

رند از ساخته های اساطیری حافظ است، چون پیر مغان ، دیر مغان و جام جم. رند از یک سو «انسان کامل» را از عرفان می گیرد و از سوی دیگر رند به معنای قدیمی اش که شخص لاابالی یک لا قبای آسمان جل و در عین حال آزاده و گردنکش است و در برابر ارزش‌های تحمیلی و دروغین طغیان می کند. انگیزه دیگرش میل به آفریدن شخصیتی است در برابر زاهد که نقطه مقابل زاهد باشد و در تحلیل آخر به صورت خویش یعنی حافظ می پردازد و همه آرزوهای خود را که می خواهد آزاده و بی قید و وارسته و ملامتی باشد، در شخصیت ملامتی و قلندروار او باز می آفریند. حافظ از آنجا که می خواهد اهل تساهل و توکل، اهل ظرافت و زیبایی‌های زندگی، اهل نیاز  و شکسته دلی در برابر خداوند و از همه مهمتر اهل عشق باشد رند را هم با همین صفات می سازد. رند او همچون خود او نظر باز و نکته گو و بیزار از زهد و ریا و منکر خودنمایی های  دروغین نام و ننگ و صلاح و تقوای مصلحتی و جاه و مقام بی اعتبار دنیوی است و در جامه رند و رندی شخصیتی می سازد  ضد تکلف و تقشف، ضد ریو و ریا و سراپا امیدوار و پاکباز و عشق اندیش و جسوراندیش نه زبون اندیش، رند کلمه پربار و شگرفی است که در سایر فرهنگ‌ها و زبان‌های قدیم و جدید جهان معادل ندارد و تا پیش از حافظ و بلکه در زمان او هم معنای نامطلوب و منفی داشته و متأسفانه با سعی حافظ امروزه نیز در معنای اولیه خود یعنی برابر با سفله و اراذل و اوباش به کار می رود. رند و رندی در حدود هشتاد بار در دیوان حافظ به کار رفته است.

چرا به دیوان حافظ تفأل می‌زنند

هر هنر راستینی‌، عمق دارد و چند وجهی و پذیرای تعبیر و تفسیرهای چندگانه است. مانند لبخند مجسمه مشهور بودا و لبخند ژوکوند. در قدیم به دیوان حافظ «لسان الغیب» لقب داده بودند که بعدها این صفت از شعر به شاعر رسید و به خود او اطلاق گردید. داستان‌های مدون یا نامدون از راست درآمدن و موافق نیت افتادن‌های غزل یا بیتی از غزلش به هنگام فال گرفتن هست؟ چرا مولانا یا سعدی یا سلمان غزل‌هایشان در اوج نیست و با آنها فال نگرفته اند؟ حافظ نه دارای کشف و کرامات است و نه حتی مدعی آنها، ولی نفس صادقی داشته است. غیب گو  و غیب دان نبوده ولی به ژرفی و گستردگی زندگی کرده. گوشه های پنهان مانده را که کمتر کسی توانسته زندگی کند زیسته و اندیشه کرده و به شعر درآورده. از این رو شعر او آیینه‌دار طلعت و طبیعت یک قوم است و زندگینامه جمعی ماست. از این رو عاشق و غریب و اسیر و دردمند، مهجور و آرزومند، مشتاق و منتظر و گبر و ترسا،‌مومن و آزاداندیش و عارف و عامی و مست و هوشیار همه نقش خویشتن را در آیینه صافی شعر او باز می یابند.  شعر او تأویل پذیر است. باده های او را هم به انگوری بودن،‌ می توان تفسیر کرد و هم عرفانی. برخی شعرهای او عرفانی نیست، مثل «ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد» که در شأن شاه شجاع است یا غزل «روز هجران و شب فرقت یار آخر شد» عرفانی می نماید، ولی مربوط به روی کار آمدن شاه شیخ ابواسحاق است. طنزهای او را که سر به مقدساتی چون تسبیح و طیلسان (=ردا، جامه بلند و گشاد) و خرقه و سجاده و نماز و روزه و مسجد و خانقاه و مشایخ شهر و امام شهر می گذارد و هم می توان به عقیده‌مندی عمیق او به اصل شریعت و طریقت حمل کرد و هم به بی اعتقادی یا سست عقیدگی او و نیز بین عشق زمینی و عشق آسمانی او فرق خاصی نیست. در اصل شاید بتوان گفت شعر او برای انسان عارف و دانا اوج لذت و ترقی پله های معرفت است و برای انسان جاهل و غافل، غرق شدن در گرداب جهل و گمراهی است. پس اگر حافظ از خودش یعنی ایمان خودش شک داشت این همه جرأت نداشت که با تسبیح و دلق و سجاده و کار و بار معاد و بهشت و نعیم اخروی و مشایخ شهر و منبر و محراب و مسجد سر به سر بگذارد، ولی اگر فقط جرأت داشت و ایمان نداشت باب پسند خاطر مومنان راستین قرار نمی گرفت.

شیوه‌های فال حافظ گرفتن

1-  گروهی قبل از تفأل به دیوان حافظ شیرازی وضو می‌گیرند و بعد از خواندن حمد و سوره و ذکر سه صلوات برای گرفتن فال نیت کرده و دیوان را باز می کنند.

2-  گروهی نیز قبل از گشودن چنین می‌گویند:

ای حافظ شیرازی

بر من نظر اندازی

من طالب یک فالم

تو کاشف هر رازی

قسم به شاخه نباتت

قسم به قرآنی که در سینه داری

این فال مرا بگشا

 

منابع:

1-   تاریخ ادبیات ایران؛ تألیف دکتر ذبیح الله صفا، تلخیص از محمد ترابی، ج دوم، تهران، فردوس 1378

2- دیوان غزلیات حافظ، به کوشش خلیل خطیب رهبر، تهران، صفیعلی شاه1372

3-حافظ نامه، بهاءالدین خرمشاهی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1375

4- تاریخ ادبیات فارسی، سال دوم و سوم نظام جدید آموزش متوسطه، مولف محمد جفریاحقی، تهران، شرکت افست 1377

 

 



  • کلمات کلیدی :
  • مـــــــحـــــب:: 87/9/1:: 1:24 صبح | نظرات دیگران ()