قال الحسین:
بخش دوم
امام حسین (ع) فرمود: پشت سر کسی که از تو ناپیداست چیزی مگو، مگر آنچه که می پسندی او پشت سرت از تو گوید و همانند بنده ای رفتار کن که می داند به گنهکاری خود گرفتار می شود و به نیک رفتاری خود پاداش می گیرد.
به امام حسین (ع) عرض شد: بیم تو از پروردگارت چه فراوان است؟ فرمود: در روز قیامت جز آنکس که در دنیا خوف خدا داشته کسی ایمن نیست.
روایت شده که امام حسین (ع) فرمود: گریستن از خشیت خدا، رهایی از آتش دوزخ است و فرمود: گریه دیده ها و خشیت دلها، رحمتی از خداست.
امام حسی (ع) فرمود: آن کس که بخشش تو را نپذیرد، تو را در جوانمردی کمک کرده است.
امام حسین (ع) فرمود: مال تو اگر برای تو مقدر شده باشد آنرا انفاق خواهی کرد. بنابراین، آن را برای پس از خود مگذار که پس انداز غیر تو می شود، در حالیکه آن را از تو می خواهند و حساب آن را از تو می کشند و بدان که تو برای آن نمی مانی، و آن بر تو وفا نمی کند، پس آنرا بخور پیش از آنکه تو را بخورد.
امام حسین (ع) فرمود: آنچه را طاقت نداری به عهده مگیر، به آنچه نخواهی رسید مپرداز، آنچه را قادر نیستی به شمار نیاور، جز به اندازه ای که سود می بری هزینه مکن، پاداش، جز به اندازه کارکرد خویش مخواه، جز به فرمانبرداری از خدای سبحان که به دست آورده ای شادمان مشو و جز آنچه که خود را برای آن شایسته می بینی دریافت نکن.
امام حسین (ع) فرمود: شکرگزاری تو برای نعمت پیشین، نعمت تازه را سبب می شود
امام به شخصی خطاب فرمود: فلانی، در راه به دست آوردن روزی ستیزه گرانه تلاش مکن و بر قدر، همچون واگذار کننده بی اختیار، تکیه ننما، زیرا در جستجوی روزی برآمدن، از سنت است و خلاصه جویی از عفت. عفت مانع روزی نیست و حرص زیاد روزی نمی اورد، همانا رزق تقسیم شده است و اجل حتمی است و به کار گیرنده حرص، جوینده گناه است.
امام حسین فرمود: توانمند شدن بر دشمن، خشم را از بین می برد و آتش کینه را خاموش می سازد. هر کس به حال و کار خود داناتر است.
امام حسین (ع) فرمود: هر که از تدبیر باز ماند و از چاره ها ناتوان گردد، مدارا کلید گره گشای اوست.
امام حسین (ع) فرمود: هر که دوست دارد اجل او تأخیر افتد و روزیش فزونی گیرد باید صله ارحام انجام دهد.
در مواردی که حق تو را ملزم می سازد، بر آنچه نمی پسندی، شکیبا باش و در مواردی که هوای نفس تو را فرا می خواند، از آنچه دوست می داری، خود را نگهدار.
امیر مومنان (ع) به حسین (ع) فرمود: فرزندم! حلم چیست؟
فرمود: فرو بردن خشم و بر خود مسلط بودن
شخصی پیش امام حسین اظهار داشت: اگر نیکی به نا اهل برسد، تباه می شود، امام حسین (ع) فرمود: چنین نیست، بلکه نیکوکاری همچون رگبار است که باید به نیک و بد برسد.
امام حسین (ع) فرمود: از این هواهای نفسانی که مجموعه آنها گمراهی و سرانجام آنها آتش است بپرهیزید.
امام حسین (ع) فرمود: کاری مکن که از آن پوزش بخواهی، زیرا مومن نه بد می کند و نه عذر می طلبد و منافق هر روز بد می کند و عذر می خواهد.
امام حسین (ع) فرمود: چه بسا گناهی که از عذر طلبی آن نیکوتر است.
امام حسین (ع) فرمود: هر که از کسی عیب جویی نکند، کنار هر عیب جویی خود، عذر خواهی را از دست نخواهد داد.
شخصی نزد امام از کسی غیبت کرد، امام فرمود: ای فلانی دست از غیبت بردار زیرا غیبت نان و خورش سگهای دوزخ است.
امام حسین (ع) فرمود: وقتی شنیدی که کسی به اعراض مردم تعدی می کند سعی کن ترا نشناسد، زیرا بدترین عرض و ناموسها نزد او آبروی آشنایان اوست.
شخصی به امام حسین (ع) نامه نوشت که: با دو کلمه مختصر مرا پندی ده. حضرت نوشت: کسی که از راه نافرمانی خدا درصدد چیزی برآید، آنچه را امید دارد زودتر از دست می دهد و آنچه را بیم دارد زودتر سر می رسد.
امام حسین (ع) فرمود: برادران چهار گونه اند: برادری که به سود تو و به سود خود است، برادری که تنها به سود توست، برادری که به زیان توست و برادری که نه به سود تو و نه به سود خود است.
امام حسین (ع) فرمود: اگر مردم، مرگ را باور می کردند و آن را به همانگونه کههست به نظر می آوردند دنیا ویران می گشت.
شخصی خدمت امام حسین (ع) رسید و گفت: من مردی گنهکارم و در برابر گناه تاب نمی آورم، مرا نصیحتی فرما!
فرمود: پنج کار را انجام ده، آنگاه هر چه خواهی گناه کن، اول: روزی خدا را مخور و هر چه خواهی کن. دوم: از قلمرو فرمانروایی خدا بیرون شو و هر چه خواهی کن. سوم: به جایی درآ، که خدا تو را نبیند و هر چه خواهی کن. چهارم: هر گاه فرشته مرگ آمد تا جان تو را گیرد او را از خود بران و هر چه خواهی کن. پنجم: هر گاه مالک دوزخ تو را در آتش افکند، در آتش مرو و هر چه خواهی کن.
امام حسین (ع) فرمود: اگر سه چیز نبود، فرزند آدم هرگز برای چیزی سر خم نمی کرد: فقر، بیماری و مرگ.
امام حسین (ع) می فرمود: بدترین اوصاف زمامداران، ترس از دشمنان و بی رحمی بر ناتوانان و خودداری هنگام بخشش است.
امام حسین (ع) فرمود: به هیچ پادشاهی دستور درمان مده، زیرا اگر سودش بخشد سپاست نمی گوید و اگر زیانش رساند تهمت می زند.
امام حسین (ع) فرمود: اگر برادر مسلمانی را اطعام کنم برایم محبوب تر است تا افقی از بردگان را آزاد کنم. پرسیدند افق چقدر است؟ ده هزار.
قال الحسین:
بخش دوم
امام حسین (ع) فرمود: پشت سر کسی که از تو ناپیداست چیزی مگو، مگر آنچه که می پسندی او پشت سرت از تو گوید و همانند بنده ای رفتار کن که می داند به گنهکاری خود گرفتار می شود و به نیک رفتاری خود پاداش می گیرد.
به امام حسین (ع) عرض شد: بیم تو از پروردگارت چه فراوان است؟ فرمود: در روز قیامت جز آنکس که در دنیا خوف خدا داشته کسی ایمن نیست.
ادمه در آرشیو( ایام محرم)...
قال حسین(ع):
بخش اول
امام حسین فرمود: عاقل، با کسی که می ترسد او را دروغگو پندارد هم سخن نمی شود، از کسی که می ترسد او را رد کند درخواستی نمی کند، به کسی که می ترسد او را بفریبد تکیه نمی نماید و به کسی که به امید او اطمینانی نیست امید نمی بندد.
امام حسین می فرماید: عقل، جز از راه پیروی حق به کمال نمی رسد.
امام حسین می فرماید: از نشانه های اسباب قبولی اعمال، همنشینی با خردمندان است و از نشانه های اسباب نادانی، کشمکش با نابخردان است و از نشانه های دانا، نقادیاو از گفتار خود و آگاهی او از اسرار آرای گوناگون است.
امام حسین می فرماید: اگر همه گفتار دانا نیکو و بحق بود، از خود پسندی در آستانه دیوانگی قرار می گرفت. همانا دانا کسی است که حق گویی او فراوان باشد.
امام حسین می فرمود: دانش نطفه بارور معرفت است. تجربه های طولانی، فزونی عقل است، شرافت همان پارسایی است. قانع بودن، آسایش تن است، هر که تو را دوست دارد، از پلیدی بازت می دارد، هر که تو را دشمن دارد، بر نابکاری واردت می سازد.
امام حسین می فرماید: هر کس این پنج چیز را نداشته باشد، از زندگی خود چندان بهره ای نمی برد: عقل، دین، ادب، شرم و خوش خلقی.
شخصی از امام حسین پرسید: شریف ترین مردم کیست؟
امام فرمود: آن کس که پیش از اندرز دیگران، خود پند گیرد و پیش از بیدار باش دیگران، خود بیدار شود.
عرض کرد: شهادت می دهم که چنین کسی سعادتمند است.
از امام حسین پرسیدند: چگونه صبح کردی؟
فرمود: صبح نمودم در حالیکه پروردگارم بالای سرم و آتش، پیش رویم، مرگ، جوینده ام و حساب الهی فراگیرم می باشد و چنین روزی من، در گرو کردار خویشم، نه آنچه دوست دارم پیدا می کنم، و نه آنچه نمی پسندم از خود می رانم و همه کارها در اختیار دیگری است. اگر بخواهد عذابم می کند و اگر بخواهد از من می گذرد. بنابراین کدام فقیری از من نیازمندتر است.
شخصی از امام حسین پرسید: فاصله میان ایمان و یقین چقدر است؟ فرمود: چهار انگشت.
گفت: چگونه؟ فرمود: ایمان آن است که آن را می شنویم و یقین آن است که آن را می بینیم و فاصله بین گوش و چشم چهار انگشت است.
پرسید: میان آسمان و زمین چقدر است؟ فرمود: یک دعای مستجاب.
پرسید : میان مشرق و مغرب چقدر است؟ فرمود: به اندازه ی سیر یک روز آفتاب.
پرسید: عزت آدمی در چیست؟ فرمود: بی نیازیش از مردم.
پرسید: زشت ترین چیزها چیست؟ فرمود: در پیران هرزگی و بیعاری است، در قدرتمندان،درنده خویی، در شریفان، دروغگویی، در ثروتمندان، بخل است و در عالمان حرص.
امام حسین می فرماید: حقا که مومن ، خدا را حافظ خود گرفته و گفتار او را آیینه خود گزیده است. گاهی در اوصاف مومنان چشم می دوزد و گاهی در ویژگیهای سرکشان می نگرد. از اینرو بهره وری او از کلام خدا، در لطایف و در ژرفای معرفت خود غوطه ور است، از هوشمندی خود، در بلندای یقین جایگزین است و در پاکی خود استوار است.
از امام حسین (ع) روایت شده است: عزت و بی نیازی از جایگاه خود بیرون آمده به گردش پرداختند، چون با توکل برخورد نمودند و در آن مقیم گشتند.
به امام حسین (ع) عرض شد ابوذر می گوید: برای من، فقر محبوبتر از بی نیازی و مریضی، محبوبتر از سلامتی است. حضرت فرمود: خدای متعال ، ابوذر را رحمت کند، اما من می گویم: هرکس به نیک گزینی خدا برای او مطمئن شود، جز آنچه را خدا برایش گزیده است آرزو نمی کند.
امام حسین (ع) می فرماید: خداوند به هر کس راستگویی و نیکخویی و پاکدامنی و پاک خوری روزی کند خیر دنیا و آخرت را ویژه او ساخته است.
امام حسین (ع) می فرماید: جمعی خدا را از شوق بهشت می پرستند، این عبادت سوداگران است و گروهی خدا را از بیم دوزخ می پرستند، این عبادت بردگان است و مردمی هم خدا را از روی شکر می پرستند. این عبادت آزادگان و بهترین عبادت است.
امام حسین فرمود: هر کس خدا را آنگونه که حق پرستش اوست بپرستند، خدا از فیض خود به او بالاتر از آرزوها و کفایتش ارزانی دارد.
یک نفر به امام حسین (ع) عرض کرد: در تو کبر وجود دارد؟ حضرت فرمود: همه کبریایی و عظمت از آن خداوند یگانه است که در دیگری نیست. خدای متعال فرمود: عزت، مخصوص خدا و رسول او و اهل ایمان است.
از امام حسین (ع) پرسیدند: ادب چیست؟ فرمود: این است که از خانه خود بیرون آیی و با هیچ کس برخورد نکنی مگر آنکه او را برتر از خود ببینی.
امام حسین (ع) فرمود: سلام ، هفتاد حسنه دارد، شصت و نه حسنه آن، ازآن سلام کننده و یکی ازآن جوابگو است.
امام حسین (ع) فرمود: بخیل کسی است که از سلام کردن بخل ورزد.
امام حسین می فرماید: « درستکار آسوده است، بی گناه بی باک، خیانتکار ترسان و بدهکار هراسان است. هرگاه آشفتگی و بلا بر عاقلی روی آورد اندوه خود را با دور اندیشی می زداید و برای چاره جویی در خانه عقل را می کوبد.
مردی با امام حسین (ع) آغاز سخن کرد که خدا عافیتت بخشد، حالت چگونه است؟ فرمود: خدا عافیتت دهد سلام کردن بر سخن گفتن مقدم است. سپس فرمود: تا کسی سلام نداده به او اجازه سخن گفتن ندهید.
امام حسین (ع) در خطبه ای فرمود: هان ای مردم! در اخلاق شایسته و والا با هم رقابت کنید و در سودهای معنوی و بهشتی از هم پیشی گیرید، مپسندید آن کار نیکی را که در آن شتاب ننموده اید.
بدانید که هر کار نیکی، سپاسی را بهره می دهد و پاداشی را از پی می آورد، چنانچه کار نیک را مجسم بنگرید، آن را در چهره انسانی نیکو و زیبا می دیدید که ناظران را مسرت می بخشد. هر کس که بخشش کرد ، سروری یافت و هرکس بخل ورزید، فرو مایه شد.
امام حسین (ع) فرمود: راستی، عزت است و دروغ، ناتوانی، اسرار امانت است و همسایگی، خویشاوندی، یاری رسانی صمیمیت است و کار، تجربه آموزی، اخلاق نیک عبادت است و سکوت، زینت، تنگ نظری و آزمندی، فقر، بخشندگی دارایی و مهربانی، خردمندی است.
امام حسین (ع) فرمود: از سوگند زیاد بپرهیزید زیرا سوگند آدمی از چهار خصلت سرچشمه می گیرد: یا از خواری است که در خود می یابد و او را بر ذلت تصدیق مردمش بر می انگیزد و یا از ناتوانی در منطق است که سوگندها را پرکننده خلأها و پیوند ساز سخنان بی ربط خود می کند و یا از بدبینی مردم است که از آنان نسبت به خود سراغ دارد و می داند که سخنش را جز با سوگند نمی پذیرند و یا از آن روست که زبان خود را بی اندیشه بکار می گیرد.
م
آیا واقعا اعمال ورفتار بعضی پیرامون ایام ولیالی محرم پاسخی بر ندای ]هل من ناصرینصرنی؟[حسین ابن علی هست؟
آهای آدمهایی که خیلی شور محرم و شبهایش.محرم و علم و کتل و طبل ودهل وزنجیرو سنج و ...... تو سرتونه ؟
چقدر عاشق حسین هستید؟
تا حالا چقدر سعی کردید!که به حرفهایش عمل کنید؟
آیا اصلا اورا میشناسید؟
حسین کیست ؟
دلیل حرکت حسین از زادگاهش مدینه به کربلا چیست؟آنهم با زن وفرزند و خاندانش؟
کربلا چه جور جائیست؟
اوچه اندیشه ای در سر دارد؟
چرا آب را به رویش می بندند؟
چرا سر از تنش جدا کردند؟ چراعطشان؟
علت مخالفت با او برای چیست؟
کی به خودش جرات داد مقابل او بایستد؟
چه برسر برادرش آوردند؟
میگویند طفل.........................
این ندای " آیا کسی هست تا مرا یاری کند؟ " را چه کسی سر میدهد؟ چرا؟
این جمله که لرزه براندام دوست و دشمنش می اندازد; چه معنا ومفهومی دارد؟
آیا از فرط تشنگی یاری میطلبد؟ یا از کثرت دشمنان ست؟ آیا از غربت وتنهایی ست ؟
تفکرش در رابطه ی عبادت وبندگی چیست؟
شب قبل از کشته شدنش چه گفته است؟
مگر نمیگوئید: او را برای اقامه نماز و امربه معروف کشتند؟
اصلا بگوئید : این نمازو امر به معروف ونهی از منکر چیه ؟
مگر نه اینکه هر کسی هر حرفی را که میزنه وهر اعتقادی را که مدعی اونه درعملش و رفتارش نمود پیدا میکنه وظاهر میشه ؟
آهای عزاداری که نماز نمیخونی ؟
اهای کسی که هزار قلم آرایش میکنی وخودت را تزئین میکنی برای عزاداری حسین؟!
اهای مو قشنگ ؟ اهای ناز باشی ؟وای کسانیکه......
از اولی که دست چپ وراستم را شناختم به من گفتن آدم هر کسی را که دوست داره شکل همون میشه منش – رفتار- کردار – لحن- صوت –ظاهر-باطن- مثل اونی میشه که عاشقشه . ما از اونی که مدعی هستیم دوسش داریم چه آموخته ایم؟
بگذریم میخواستم همون سطر اول را بگم ورد بشم ولی نمیدونم چرا تا اینجا اومدم؟ از اینکه خاطر برخی را مکدر کردم ..........
فقط میخواهم بگویم: بیائیم از مکتب حسین- عاشورا – محرم معرفت نسبت به حسین پیدا کنیم وسپس اندشه کنیم که: این سلطان عشق با این همه عظمت که دارد اینگونه مقابل هر آنچه غیر خداست می ایستد تا من وتو عشق مخلوق به خالق - درس بندگی – و انجام فرامین الهی و... را بیاموزیم .
{ وبدرستی که او آموخت رسیدن به لقای دوست را ...}
دوم محرم سال شصت ویک هجری: ورود امام حسین(ع) به کربلا
حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) پس از دریافت نامه های فراوان اهالی کوفه، مبنی بر رفتن آن حضرت به کوفه و بر عهده گرفتن قیام مردمی بر ضد بنی امیه، در آغاز پسر عمویش مسلم بن عقیل(ع) را به نمایندگی خویش به آن دیار اعزام کرد و اهالی کوفه، به ویژه شیعیان و محبان اهل بیت(ع) از مسلم بن عقیل(ع) استقبال شایانی کرده و بیش از 18000 تن با وی بیعت کردند و مسلم بن عقیل(ع) پس از وصول اطمینان از صداقت کوفیان، نامه ای برای امام حسین(ع) نوشت و آن حضرت را به کوفه دعوت کرد و امام حسین(ع) در روز هشتم ذی حجه سال 60 قمری به همراه خانواده، فامیلان و یاران خود عازم کوفه شد. امّا در بین راه، در توقف گاه زرود، خبر شکست قیام شیعیان کوفه و شهادت مظلومانه مسلم بن عقیل(ع) به دست مزدوران عبیدالله بن زیاد را دریافت کرد. با این حال، به حرکت اعتراضی خویش به سوی عراق ادامه داد. ولی پس از گذشتن از توقف گاه شراف، با سپاه یک هزار نفری عبیدالله بن زیاد، به فرماندهی حرّ بن یزید تمیمی روبرو گردید. حرّ بن یزید از سوی حصین بن نمیر مأموریت داشت که در جاده میان مکه و کوفه به گشت زنی پرداخته و در صورت برخورد با قافله امام حسین(ع)، آن را ردیابی کرده و مانع ورودش به کوفه گردد. امام حسین(ع) به محض رویارویی با سپاه خسته و تشنه حرّ بن یزید، با آنان مهربانی کرد و همه را سیراب و از الطاف خویش برخوردار گردانید. حرّ بن یزید که پیش از این، از امام حسین(ع) تصور دیگری داشت، در برابر مهربانی های آن حضرت، متأثر و منفعل شد و رفتاری غیر خصمانه در پیش گرفت. ولی بنا به فرمان عبیدالله بن زیاد ناچار بود، آن حضرت را تعقیب کرده و مانع ورودش به کوفه گردد. در توقف گاه عذیب هجانات، نامه ای از عمر بن سعد ] فرمانده نظامی سپاه عبیدالله بن زیاد[ به دست حرّ بن یزید رسید و او را مأمور کرد که بر امام حسین(ع) سخت گیرد و او را از بیابانی خشک و فاقد آب و آبادانی گذر دهد. حرّ بن یزید بر امام حسین(ع) سخت گرفت و او را به سرزمینی غیرآباد وارد و مجبور به توقف نمود. امام حسین(ع) ناچار شد در آن جا توقف کرده و آن را خیمه گاه خویش قرار دهد. امام حسین(ع) پس از رسیدن به این سرزمین، پرسید نام این مکان چیست؟ گفتند: کربلا. امام حسین(ع) همین که نام کربلا را شنید، گفت: اَللّهُمَّ اِنّی اَعوذُ بکَ مِنَ الکَربِ و البَلاءِ. سپس فرمود: این جا، مکان کرب و بلا و محلّ محنت و عنا است، پس فرود آیید که منزل و خیمه گاه ما این جا است. این زمین، محلّ ریختن خون ما است و در این مکان، قبرهای ما واقع می گردد. این ها را جدّم محمد مصطفی(ص) به من خبر داده است. پس قافله حسینی در آن جا فرود آمد و خیمه های مظلومیت و شرافت خود را بر افراشت و در طرف دیگر، حرّ بن یزید با یاران و سپاهیان خویش نازل شد و خیمه های دشمنی و قتال با آل پیامبر(ص) را بر پا نمود. شایان ذکر است، روز ورود امام حسین(ع) به سرزمین کربلا مصادف بود با روز پنج شنبه، دوّم محرّم سال 61 هجری قمری. (1) بدین گونه، حرکت امام حسین(ع) از مکه معظمه تا ورودش به کربلا، مدت بیست و چهار و یا بیست و پنج روز ادامه یافت.
منابع:
1- الارشاد (شیخ مفید)، ص 416؛ منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج1، ص 320؛ الفتوح (ابن اعثم
کوفی)، ص 871